نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

متفرقه متفرقه | مخوفترین جملات از جنایتکارترین انسان‌های تاریخ

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر تالار
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,318
پسندها
13,481
امتیازها
38,673
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
11.png

کارل پانزرام

«من به انسان، خدا و شیطان باور ندارم. من از تمام نسل نفرین شده انسان متنفرم، از جمله خودم… من از افراد ضعیف، بی آزار و ساده تغذیه می کردم. درسی که دیگران به من دادند این بود: همیشه حق با فرد قوی است».
 
امضا : (Luna)

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر تالار
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,318
پسندها
13,481
امتیازها
38,673
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #12
12-1.jpg

جان وین گیسی

گیسی یا دلقک قاتل دستکم ۳۳ نفر را به قتل رساند و در سال ۱۹۹۴ اعدام شد. وی گفته بود :«یک دلقک می تواند از قتل قسر در برود».
 
امضا : (Luna)

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر تالار
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,318
پسندها
13,481
امتیازها
38,673
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #13

یان بریدی

«از هر کاری که لذت می بردیم انجامش می دادیم. تصمیم گیری در مورد این که کار خوب یا بدی بود بر عهده دیگران بود».
 
امضا : (Luna)

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر تالار
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,318
پسندها
13,481
امتیازها
38,673
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #14

اچ اچ هولمز

« با شیطان موجود در کالبدم به دنیا آمدم. از این واقعیت نمی توانستم فرار کنم که یک قاتل هستم مانند شاعری که نمی تواند از الهام شدن شعر به او فرار کند. من در حالی به دنیا آمدم که شیطان به عنوان حامی کنار تختخوابم ایستاده بود، جایی که مرا به درون دنیا رهنمون می کرد و از آن زمان در کنار من بود».
 
امضا : (Luna)

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر تالار
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,318
پسندها
13,481
امتیازها
38,673
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #15

پیتر کرتن

«وقتی سرم از تنم جدا شد، آیا می توانم بشنوم، حتی برای یک لحظه، شنیدن صدای خونی که با فشار از گردنم بیرون می جهد؟ این بهترین احساس لذت بخشی است که به همه لذت ها پایان می دهد».
 
امضا : (Luna)

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر تالار
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,318
پسندها
13,481
امتیازها
38,673
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #16

جان هیگ

«در رویایم در مقابل خودم جنگلی از افراد به صلیب کشیده شده می دیدم که رفته رفته به درخت تبدیل می شدند. در ابتدا به نظر می رسد که شبنم یا باران است که از شاخه ها می چکد اما وقتی نزدیکتر می شدم می فهمیدم که خون است. ناگهان تمام جنگل شروع به خود پیچیدن کرد. درختان راست قامت و آخته، از خود خون تشرح می کردند. مردی به هر درخت می رفت تا با یک فنجان خون ها را جمع کند. وقتی فنجانش پر می شد به سمت من می آمد و می گفت: بنوش. و من نمی توانستم حرکتی بکنم».
 
امضا : (Luna)

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر تالار
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,318
پسندها
13,481
امتیازها
38,673
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #17

تد باندی

«چیزهایی که در مورد آدم کشتن نیاز دارید را یاد می گیرید و مواظب جزییات هستید. مانند عوض کردن تایر است. اولین باری که این کار را می کنید مواظب هستید. دفعه سیزدهم دیگر یادتان هم نمی آید آچار چرخ را کجا جا گذاشته اید».
منبع: برنا‌نیوز
 
آخرین ویرایش
امضا : (Luna)
عقب
بالا