- ارسالیها
- 5,144
- پسندها
- 14,379
- امتیازها
- 54,473
- مدالها
- 24
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
بر اساس یک افسانه، یک شکارچی در هیمالیا مشغول جستجوی غذا برای خانوادهٔ گرسنهاش بود، او روی یک درخت در کمین شکار مینشیند و برگهای درخت را برای جلب توجه صید، پرتاپ میکند.
شکارچی یک بز کوهی را میبیند و خود را برای شکار او آماده میکند که ناگهان بزکوهی به زبان آدمی سخن میگوید و از شکارچی میخواهد که او را نکشد چرا که خانوادهاش منتظر اویند. شکارچی به بزکوهی اعتماد میکند و او را آزاد میکند چرا که بزکوهی قول داده که برگردد. شکارچی تمام شب منتظر میماند و خود را با کندن و پرتاپ کردن برگها سرگرم میسازد. شکارچی نمیدانست که یک نماد (سمبل پرستش لرد #شیوا ) زیر شاخهای است که او رویش نشسته. برگها روی نماد #شیوا میافتاد و...
شکارچی یک بز کوهی را میبیند و خود را برای شکار او آماده میکند که ناگهان بزکوهی به زبان آدمی سخن میگوید و از شکارچی میخواهد که او را نکشد چرا که خانوادهاش منتظر اویند. شکارچی به بزکوهی اعتماد میکند و او را آزاد میکند چرا که بزکوهی قول داده که برگردد. شکارچی تمام شب منتظر میماند و خود را با کندن و پرتاپ کردن برگها سرگرم میسازد. شکارچی نمیدانست که یک نماد (سمبل پرستش لرد #شیوا ) زیر شاخهای است که او رویش نشسته. برگها روی نماد #شیوا میافتاد و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.