شب نشینی شب‌نشینی با نویسنده‌ی افتخاری انجمن میم پناه | ویژه برنامه نوروزی انجمن یک‌ رمان

  • نویسنده موضوع Ghasedak.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 67
  • کاربران تگ شده هیچ

Ghasedak.

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,065
پسندها
3,200
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
1000055290.jpg
و دوباره تماس قطع شد. اجازه نمی‌داد ردش را بزنیم. "کاهه" داشت به افراد گروهش علامت می‌داد که تلفن بعدی زنگ خورد و من بار دیگر صدای ساختگی و زمختش را شنیدم:
- همون ترانه‌ی محبوبمونه. آن‌مان نباران... دو دو اسکاچی؟ "چی"ش به تو بیفته که من دق می‌کنم عزیز دلم.
- کثافت... کثافت... عوضیِ کثافت!
- این‌جوری نکن با من! حرص که می‌خوری قشنگ‌تر میشی. دلت بیشتر از این کادو می‌خواد؟
سه‌باره تماس قطع شد. عرقی که در این خنکای شب از بین موهایم راه می‌گرفت، از گردنم می‌گذشت و به تیغه‌ی کمرم می‌رسید، حالم را بدتر می‌کرد. لرز تمام تنم را گرفته بود. صدای "آنی مانی کَ...لا...چی" بلند شد و سلیمانی دوان دوان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Ghasedak.

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,065
پسندها
3,200
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
با یاد و نام خدا و سلااااااااام به روی ماهتون شروع کنیم جواب بدیم...
روزهایی که کتاب یا کارتان چاپ شد، جشن امضا داشتید. چه لحظات بامزه یا عجیب و غریبی در جشن امضای کتابتان اتفاق افتاد؟
راجع به یکی از پیج‌های کتاب‌فروشیه. فکر کنم اولین پیجی هم بود که پیش‌فروش کار رو اعلام کرد بعد از انتشارات.
خب من خیلی تشکر کردم و به سبکی که با شما صحبت می‌کنم، جوابشون رو دادم. قربون صدقه و ایموجی و... بعد اون بنده‌خدا مادام فقط گل می‌فرستاد. منم این‌جوری بودم که چقدر یخ! این‌همه ابراز احساسات و تشکر کردم، همه‌ش سه‌تا دونه گل؟!
بعد که کار با کمک خدا امضا و پخش شد، یه ویدیو استوری کرد و من تازه فهمیدم بنده‌خدا آقاس و من این‌همه قربون‌صدقه‌ش رفتم. دیگه از اون به بعد منم فقط گل و تشکر فرستادم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

عقب
بالا