- تاریخ ثبتنام
- 3/6/22
- ارسالیها
- 2,546
- پسندها
- 21,034
- امتیازها
- 48,373
- مدالها
- 43
- سن
- 15
سطح
32
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1

اینکه آیوار با او ارتباط چشمی بر قرار نکرده بود به اندازه کافی کلافهاش کرده بود اما حالا این حرفهای نصفه نیمه و رمزی به این کلافگی میافزود.
- شد یه بار درست حرفت رو بزنی؟! نه! حالا الانم بدون طرح معما بگو چه اتفاقی افتاده؟
نگاهش را به چشمان آبی استاد ویک دوخت و مستقیم و بدون طرح معما گفت:
- طومار رعد خیلی وقت پیش دزدیده شده بود و ما نفهمیدیم و الان بیوفیلیا بیشتر از اون چیزی که فکر کنین به زمین نزدیکه.
ویک که از صبح با شنیدن این خبر به روزش گند زده شده بور سری تکان داد و دستی به ریشهای مشکیاش که یک رنگ با موهای بلندش بود کشید و گفت:
- اون از حماقت منه نیاز نیست بقیه خودشون رو سرزنش کنن.
- اما ما یه گروهیم!
نفسش را...
- شد یه بار درست حرفت رو بزنی؟! نه! حالا الانم بدون طرح معما بگو چه اتفاقی افتاده؟
نگاهش را به چشمان آبی استاد ویک دوخت و مستقیم و بدون طرح معما گفت:
- طومار رعد خیلی وقت پیش دزدیده شده بود و ما نفهمیدیم و الان بیوفیلیا بیشتر از اون چیزی که فکر کنین به زمین نزدیکه.
ویک که از صبح با شنیدن این خبر به روزش گند زده شده بور سری تکان داد و دستی به ریشهای مشکیاش که یک رنگ با موهای بلندش بود کشید و گفت:
- اون از حماقت منه نیاز نیست بقیه خودشون رو سرزنش کنن.
- اما ما یه گروهیم!
نفسش را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.