گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان گرگ یا میش؟ | آریانه.م

  • نویسنده موضوع آریانه.م
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 141
  • کاربران تگ شده هیچ

آریانه.م

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
5/12/20
ارسالی‌ها
296
پسندها
7,172
امتیازها
21,583
مدال‌ها
19
سطح
14
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام اثر: گرگ‌یا میش؟
نویسنده: آریانه.م
ناظر: پرینز



خلاصه:
((گرگ، گرگ می‌زاید و گوسفند، گوسفند؛ اما این انسان است که گاه گرگ می‌زاید و گاه گوسفند))
آش نخورده دهان فاطمه را می‌سوزاند و زندگی‌اش را به انهدام می‌کشد. دوست خنجر در دست می‌گیرد و غریبه‌ی گناهکار نزدیک‌تر از جان برایش می‌شود.
بیگانه‌ی ‌تبهکار مرهمی بر روی زخم‌های وجودش می‌شود، وقت بی‌پناهی پناه‌ و چون کوه در پشتش می‌ایستد و به هنگام سختی‌ها یاریش می‌کند.

لیکن این روایت فقط درخصوص مشقت‌های که فاطمه متحمل می‌شود نوشته نشده‌است. انسان‌های که در این داستان رفت و آمد می‌کنند لحظه به لحظه جلد از تن می‌کَنند و به‌گونه‌ای که راوی نیز در برخی از مواقع از بیان حرف حق، عاجز می‌ماند.

[URL...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : آریانه.م

Z.A.D.I

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/10/22
ارسالی‌ها
501
پسندها
2,681
امتیازها
14,573
مدال‌ها
11
سن
4
سطح
12
 
  • #2
با سلام و خسته نباشید.

خلاصه داستان: داستان در مورد دختری به نام فاطمه است که در یک خانواده سنتی بزرگ شده؛ خانواده‌ای که در آن هنوز هم رسم و رسوم‌های قدیمی پا برجاست و پدر اجازه ازدواج دختر کوچکتر را در صورت ازدواج نکردن دختر بزرگ‌تر نمی‌دهد. همین مسئله و سو تفاهمی که در ابتدای داستان پیش می‌آید، فاطمه را ناگزیر به ترک خانه و بی‌پناه می‌کند.
شخصیت‌پردازی: راوی داستان دانای کل مطلق هست و راوی به ذهنیت همه شخصیت‌ها دسترسی دارد. شخصیت پردازی در چنین مواردی کار بسیار دشواری است و نویسنده تا به اینجا به خوبی از پس آن برآمده. هر چند در بسیاری موارد به جای قانون «نگو، نشان بده» بیشتر ویژگی‌های شخصیتی به جای نشان دادن گفته شده اما ویژگی‌های شخصیت‌های اصلی تا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Z.A.D.I

دردانه. ع.

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
29/8/23
ارسالی‌ها
1,733
پسندها
14,251
امتیازها
35,373
مدال‌ها
20
سطح
21
 
  • #3
سلام
من منتقد نیستم زیاد نمیتونم حرفی بزنم فقط نظرمو در جایگاه یه خواننده مینویسم
من قبلا رمانتو خونده بودم و الان فقط نظرمو میذارم
از تم و درون مایه داستانت خوشم اومد، از داستانش لذت بردم تا اینجا، اون اوایل کمی در بعضی جاها پرگویی داشتی خصوصا جایی که فاطمه ترد شد اما به مرور ابن مشکل رفع شد
امیدوارم همینطور خوب و قوی پیش بری:smiling-face_263a:
 
امضا : دردانه. ع.

nafas.sh

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/6/20
ارسالی‌ها
29
پسندها
193
امتیازها
490
مدال‌ها
1
سن
21
سطح
1
 
  • #4
سلام
من منتقد نیستم و خیلی خوب بلد نیستم نقد بکنم نظر شخصیم رو فقط میگم
موضوعش رو دوست داشتم و کنجکاوی چی میشه
اول اینکه من به شخصه این موضوع که راوی یه حالت درد و دل طور با مخاطب داشته باشه هی وسط متن از جریان بیاد بیرون حرف بزنه جایی ندیدم و به سلیقم نخورد یه جا هوایی زیادی میشد حس کردم
دوم اینکه گاهی وقتا اتفاقا خیلی سریع میشد گاهی اوقات اینطور میشد مثلا قاب عوض میشد و ما تا بفهمیم قضیه چه به چیه و این شخص کیه و چی شد اومد سر این منو یکم گیج میکرد
سوم اینکه قضیه فاطمه که رفت خونه حامی برای من منطقی نبود اگه قضیه ادامه دار میشد میخواست چی بگه به کسی که نمی‌شناسه نهایت باید با خود زنه حرف میزد با حامی چیکار داشت
شروعش می‌تونست هیجان انگیز تر باشه یه اتفاق کنجکاو کننده تر بازم نظر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Nastaranjavanmard

منتقد انجمن
منتقد انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/10/24
ارسالی‌ها
213
پسندها
1,929
امتیازها
11,713
مدال‌ها
10
سن
19
سطح
9
 
  • #5
سلام، داستان واقعا زیبا و کشش دار بود.
توی این پنجاه قسمت اول خیلی چیزها رو میشد حس کرد و کاملا احساسات فاطمه به عنوان فرزند ارشد خانواده ای سنتی درک کردنی بود.
قلم به شدت گیرا و عجیب بود فقط یه مشکلی که شاید برای بقیه پیش بیاد استفاده از کلمات فوق ادبی هست، که اینم جذاب بود.
تنها موردی که شاید نیاز به پیش مقدمه بیشتری داشت پذیرش فاطمه برای رفتن به خونه حامی بود.
موفق و مانا باشی :white-heart:
 
امضا : Nastaranjavanmard

موضوعات مشابه

عقب
بالا