گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان چیناچین | دردانه عوض‌زاده کاربر انجمن یک‌رمان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع دردانه. ع.
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها پاسخ‌ها 25
  • بازدیدها بازدیدها 834
  • کاربران تگ شده هیچ

دردانه. ع.

کاربر برتر
سطح
25
 
تاریخ ثبت‌نام
29/8/23
ارسالی‌ها
2,109
پسندها
16,834
امتیازها
42,373
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان: چیناچین
نام نویسنده: دردانه عوض‌زاده
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی

خلاصه:
معلمی پا به روستایی می‌گذارد با این اراده که افکارش را اثبات کند. افکاری که تنها خودش به صحت آن اعتقاد دارد. در این میان با موردی روبه‌رو میشود که مطمئنش می‌کند بهترین راه اثبات عقایدش را یافته اما در پایان هموست که اشتباه بودن مسیرش را به او می‌فهماند.
 
آخرین ویرایش
امضا : دردانه. ع.

asalezazi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
11
 
تاریخ ثبت‌نام
18/9/17
ارسالی‌ها
181
پسندها
1,790
امتیازها
9,833
مدال‌ها
15
سن
24
  • مدیر
  • #2
خیلی حرصم میده مگه مهری برده شه ؟:melting-face:
 
امضا : asalezazi

Ghasedak.

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
13
 
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,100
پسندها
3,416
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
  • مدیر
  • #3
فعلا 4 پست اول خوندم و تا اخر هفته سعی می‌کنم چند پست دیگه هم بخونم.
خب با این چهار پست، مهرزاد واقعاً خودشو نشون می‌ده. هم جدیه و با فکر، هم شوخ و صمیمیه با مامان و پریزاد. انگیزه‌ها و گذشته‌ش معلومه و روابطش خیلی طبیعی و واقعی حس می‌شن. مسیر سخت روستا و جزئیاتش هم داستانو زنده می‌کنه. شاید یه کم تمرکز زیاد روی تنبیه و بعضی مکالمه‌های طولانی باشه، ولی در کل خیلی جذابه و آدم واقعاً دلش می‌خواد ادامه‌شو بخونه.

دردانه جان عزیزم لطفا لینک تاپیک رمان تو پست اول بزار ممنونم.
 
آخرین ویرایش

Loona

پرسنل مدیریت
مدیر تالار سینما
سطح
10
 
تاریخ ثبت‌نام
8/6/24
ارسالی‌ها
465
پسندها
997
امتیازها
5,883
مدال‌ها
14
سن
17
  • مدیر
  • #4
از همون پارت پنجم میخکوب شدم:hanghead:
 
امضا : Loona

دردانه. ع.

کاربر برتر
سطح
25
 
تاریخ ثبت‌نام
29/8/23
ارسالی‌ها
2,109
پسندها
16,834
امتیازها
42,373
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #5
خیلی حرصم میده مگه مهری برده شه ؟:melting-face:
ممنونم از وقتی که همیشه میذاری و لطفی که به من داری:smiling-face-with-heart-eyes:
مهرزاد کلا خیلی روی‌مخه و تحملش یه مقدار سخته میدونم:pensive-face: ولی قراره بالاخره آدم بشه

مهرزاد یه شخصیت تمامیت خواه و خودخواه داره که همه چیز باید مال‌ اون باشه و همیشه هم درست میگه و خب الان هم با کسی روبه رو شده که یه شخصیت وابسته داره‌ در نتیجه اون روی سلطه گر‌ مهرزاد تقویت هم میشه
 
آخرین ویرایش
امضا : دردانه. ع.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Z.A.D.I

دردانه. ع.

کاربر برتر
سطح
25
 
تاریخ ثبت‌نام
29/8/23
ارسالی‌ها
2,109
پسندها
16,834
امتیازها
42,373
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #6
فعلا 4 پست اول خوندم و تا اخر هفته سعی می‌کنم چند پست دیگه هم بخونم.
خب با این چهار پست، مهرزاد واقعاً خودشو نشون می‌ده. هم جدیه و با فکر، هم شوخ و صمیمیه با مامان و پریزاد. انگیزه‌ها و گذشته‌ش معلومه و روابطش خیلی طبیعی و واقعی حس می‌شن. مسیر سخت روستا و جزئیاتش هم داستانو زنده می‌کنه. شاید یه کم تمرکز زیاد روی تنبیه و بعضی مکالمه‌های طولانی باشه، ولی در کل خیلی جذابه و آدم واقعاً دلش می‌خواد ادامه‌شو بخونه.

دردانه جان عزیزم لطفا لینک تاپیک رمان تو پست اول بزار ممنونم.
ممنونم که وقت گذاشتی و خوندی و خوشحالم که خوشت اومده امیدوارم‌ تا انتها بتونم‌ همراهیت رو داشته باشم

لینک رو هم قرار دادم
 
امضا : دردانه. ع.

دردانه. ع.

کاربر برتر
سطح
25
 
تاریخ ثبت‌نام
29/8/23
ارسالی‌ها
2,109
پسندها
16,834
امتیازها
42,373
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #7
امضا : دردانه. ع.

Loona

پرسنل مدیریت
مدیر تالار سینما
سطح
10
 
تاریخ ثبت‌نام
8/6/24
ارسالی‌ها
465
پسندها
997
امتیازها
5,883
مدال‌ها
14
سن
17
  • مدیر
  • #8
ممنونم عزیز که خوندی:smiling-face-with-heart-eyes:
امیدوارم‌ حالت بد نشده باشه :smiling-face-with-tear:
اتفاقا برام خیلی جالب بود که چطور از این ویژگی استفاده کردی. واقعا حرکت خفنی بود که شخصیت اصلی داستان رو جوری بنویسه که مخاطب بلافاصله باهاش مخالفت کنه (حداقل من که این‌جوری بودم). همین هم باعث شد که بخوام بیشتر بخونم تا ببینم بالاخره به جایی میرسه که کسی خلاف عقایدش رو ثابت کنه یا نه... من که تا اینجا خیلی خوشم اومد.:icon-writing::466:
 
امضا : Loona

دردانه. ع.

کاربر برتر
سطح
25
 
تاریخ ثبت‌نام
29/8/23
ارسالی‌ها
2,109
پسندها
16,834
امتیازها
42,373
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #9
اتفاقا برام خیلی جالب بود که چطور از این ویژگی استفاده کردی. واقعا حرکت خفنی بود که شخصیت اصلی داستان رو جوری بنویسه که مخاطب بلافاصله باهاش مخالفت کنه (حداقل من که این‌جوری بودم). همین هم باعث شد که بخوام بیشتر بخونم تا ببینم بالاخره به جایی میرسه که کسی خلاف عقایدش رو ثابت کنه یا نه... من که تا اینجا خیلی خوشم اومد.:icon-writing::466:
خوشحالم که خوشت اومده
خودم قبل از شروع به کار یه خورده وحشت داشتم که چه برخوردی از بقیه میگیرم میترسیدم نوشتن چنین شخصیتی این گمان رو ایجاد کنه دارم تاییدش میکنم، خصوصا که قراره دوست داشتنی هم باشه وقتی میبینم مخاطب نسبت به داستان جبهه منفی نگرفته ذوق میکنم:smiling-face-with-hearts:
 
امضا : دردانه. ع.

Lava.Winchester

ویراستار آزمایشی
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
29/7/25
ارسالی‌ها
198
پسندها
533
امتیازها
2,833
مدال‌ها
6
سن
17
  • #10
واو:astonished-face: از پارت پنجم کلاً محو داستان شدم.
پارت چهارم که داشتم می‌خوندم داستان داشت کم‌کم دستم میومد یهو توی پارت پنجم کلاً محو داستان شدم.
خیلی خوب بود:grinning-face-with-smiling-eyes: با این‌که با شخصیت اول کاملاً مخالف بودم همین باعث شد که بخوام بازم بخونم واقعاً ادامش برام جالب شد:sugarwarez-003:
 
عقب
بالا