خخخ یه منمو باحال دارم براتون
اقا دیگه همه با پدیده عروسیو دخترا و کفش پاشنه بلند اشنایی دارین دیگه؟
من همیشه از این کار متنفر بودم اما خب بالاخره شتریه که دمه خونه همه میخوابه خلاصه اقا ما پوشیدیم رفتیم بعد از این که خودم نزدیک بود هر پنج دیقه یه بار با صورت بیام رو زمین خوشبختانه عروسی تموم شد اومدیم برگردیم خونمون دیدیم یه سری ادم هجوم اوردن نگو فامیلای بابامون میخواستن یادی از اون موقه ها بکنن که ما اندازه کف دست بودیم هیچی دیگه خلاصه انقد تو هوا این ور اون ورمون کردن نفهمیدم چی شد فقط به خودم که اومدم دیدم منمو صورت له شدمو اسفالت خیابون هیچی دیگه الان پنج شیش ساله اصن رنگ عروسی رم ندیدم.