بهترین لحظه ام زمانی بود که اون تو چشمام نگاه کرد و یک آهنگ خوند...
وقتی که نگرانش می شدم زمانی که رو تاب های دره ای در حال تاب خوردن بود...
وقتی که بدون هیچ تماسی در حصارش قرار گرفتم...
همۀ این ها باعث میشه که من فراموش کنم که شاید دوستم نداشته باشه...
بهترین لحظه زمانی بود که دوستام می گفتن تو برای دلداری خیلی خوبی...
وقتی که به خنده میارمشون...
وقتی که گریه شون می گیره مستقیم میان تو بغل من...
وقتی که حاضرند یک سری کار ها رو به خاطر من نکنند...
بهترین لحظه زمانیه که خانوادم می خندند...
وقتی که بعد خوندن انشاء با رضایت بهم نگاه می کنند...
وقتی که می بینم هنوز هم شادیم...
بهترین لحظه وقتی که بچه ها اصرار می کنند به دبیر تا من انشاءم رو بخونم...
آره من بهترین لحظه زیاد داشتم اما مدت هاست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.