دختر زیبایی بود او را به خاطر نجات از دست شیطان های پارک ملت به خانه ام بردم ولی نمی دانم چه شد که..

  • نویسنده موضوع Elka Shine
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 256
  • کاربران تگ شده هیچ

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
دختر زیبایی بود او را به خاطر نجات از دست شیطان های پارک ملت به خانه ام بردم ولی نمی دانم چه شد که...
ارسال حادثه Incident تلخ دیگری برایش رخ دهد. از سوی دیگر احساس کردم دخترم از دیدن افسانه و کمک به او خوشحال خواهد شد. این بود که از او خواستم شب را میهمان ما باشد تا فردا مکان مناسبی برایش پیدا کنم اما افسانه آن قدر دختر خوب و خون گرمی بود که با دخترم صمیمی شد، از او خواستم مشخصات و تلفن خانواده اش را بدهد که با آن ها تماس بگیرم ولی او در حالی که مانند ابر بهار اشک می ریخت، گفت: واقعیت آن است که پدرم قصد دارد مرا به عقد مرد 45ساله ای در آورد، به همین خاطر من به مشهد فرار Escape کرده ام. باز هم دلم به حالش سوخت و او هم هیچ مشخصاتی از خانواده اش نداد. تصمیم گرفتم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Elka Shine

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا