عمو : تو نمیخوای ازدواج کنی؟ پیر شدی بچه
من :عه عمو من تازه 14 سالمه کجاش پیر شدم
عمو : بچه پرو رو حرف من حرف میزنی من که تورو میبینم
من :غلط کردم
عمو : شب برات دارم
من :عموووو
مکالمه من و عموم در مورد ازدواج
من : خانوم ما تموم کردیم
زهرا : احمق تو کلاس زبان فارسی صحبت نکن
من با داد: تیچر آیم فینیشت
تیچر: اروم تر ...نفس عمیق بکش
من: تیچر میدونی شبیه کی شدی
تیچر: شبیه کی؟
من: شبیه نقی تو پایتخت وقتی به هما میگفت نفس عمیق بکش
تیچر: