جوک دون ...

  • نویسنده موضوع .Asal.r
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 75
  • بازدیدها 2,380
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

.Asal.r

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/10/18
ارسالی‌ها
380
پسندها
14,589
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • #61
شماره ناشناس:
-سلام خوشگله، دوست پسر داری!؟
-بله شما؟
-من باباتم، صبر کن بیام خونه به حسابت میرسم...



شماره ناشناس بعدی:
-دوست پسر داری!؟
-نه نهههه اصلا!!!!!
-من دوست پسرتم...
میخوای به کی ثابت کنی تنهایی؟؟؟!!!
-عزیزم بخدا فکر کردم که بابامه!!

-درست فک کردی صبر کن بیام خونه ‌

خخ
 
امضا : .Asal.r

.Asal.r

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/10/18
ارسالی‌ها
380
پسندها
14,589
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • #62
زنگ زدم دوست دخترم بهش گفتم به چی فکر میکنی!؟
گفت به همونی که توفکر میکنی



به ‌نظرتون اونم میخواد منو.. گول بزنه؟؟


ازش جدا میشم
حالا ببین


:laughting:
 
امضا : .Asal.r

.Asal.r

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/10/18
ارسالی‌ها
380
پسندها
14,589
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • #63
بابام اومد تو اتاق گفت:
چه غلطی میکنی همش گوشی دستته؟
گفتم:
.
.
.
بابا ، اگه به جا گوشی سیگار دستم باشه خوبه؟
.
نتونست جواب بده رفت بخاریو خاموش کرد
 
امضا : .Asal.r

.Asal.r

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/10/18
ارسالی‌ها
380
پسندها
14,589
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • #64
ﺭﻓـﺘـﻢ ﺩﮐـﺘـﺮ ﻣﯿـﮕﻢ ﻣﻔﺎﺻـﻞ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳـﺘﻢ ﺩﺭﺩ ﻣﯿـﮑﻨـﻪ...







ﻣﯿﮕـﻪ از انجمن ها لفت بده ﺧـﻮﺏ ﻣـﯿﺸﻪ !!..
ﺍﻧﺼﺎﻓﺎ ﺧﻮﺏ ﺩﮐﺘﺮﯼ ﺑﻮﺩﺍ
 
امضا : .Asal.r

Hasti.Rahimi

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
2/11/18
ارسالی‌ها
193
پسندها
12,605
امتیازها
30,713
مدال‌ها
11
سطح
19
 
  • #65
یه بابایه میره پیش دکتر میگه یه کتاب نوشتم به نام ((صدای پای اسب)) دکتر میخونه میبینه 500صفحه

نوشته پیتیکو....پیتیکو....پیتیکو :laughting::roflym:
 
امضا : Hasti.Rahimi

.Asal.r

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/10/18
ارسالی‌ها
380
پسندها
14,589
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • #66
وقتی پزشک برای پیر زن ۳۰ تا شیاف نوشت ؛

پیرزن پرسید :

پسرم شما جزو رزمندگان دفاع مقدس بودید ؟

‍⚕دکتر با شادی گفت : بله شما از کجا فهمیدی ؟

پیرزن گفت :
.
.
.
از اونجایی که منو با خشاب کلاشینکف اشتباه گرفتی!
 
امضا : .Asal.r

Hasti.Rahimi

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
2/11/18
ارسالی‌ها
193
پسندها
12,605
امتیازها
30,713
مدال‌ها
11
سطح
19
 
  • #67
بابای دوستم مرده بود یه عکس بردیم که اعلامیه چاپ کنن. یارو عکسو دیده میگه مرده؟

گفتم پنپ خوب عکسو نگا کن ببین میشناسیش فراریه خودشو زده به موش مردگی
 
امضا : Hasti.Rahimi

Hasti.Rahimi

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
2/11/18
ارسالی‌ها
193
پسندها
12,605
امتیازها
30,713
مدال‌ها
11
سطح
19
 
  • #68
نصف شب مامانم حالش خراب شده زنگ زدم آژانس میگه ماشین میخواین؟
پنپ امشب شب مهتابه حبیبم رو میخوام
 
امضا : Hasti.Rahimi

Hasti.Rahimi

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
2/11/18
ارسالی‌ها
193
پسندها
12,605
امتیازها
30,713
مدال‌ها
11
سطح
19
 
  • #69
گفتی تودلم اول و آخر خودتی

از هرچه دارم بهترینش خودتی

خندیدم وزیر لب گفتم که

شاهزاده قصه های من خرخودتی:coolym:
 
امضا : Hasti.Rahimi

Hasti.Rahimi

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
2/11/18
ارسالی‌ها
193
پسندها
12,605
امتیازها
30,713
مدال‌ها
11
سطح
19
 
  • #70
تو صف نون بودم دیدم دوتا پسر هفت هشت ساله سر نوبت باهم بحث میکردن

اولی :بروبابا

دومی:به من نگو بابا به من بگو عمو، وقتی میگی بابا من نسبت بهت احساس مسئولیت پیدا میکنم!

من 8 سالم بود ، پشت کمدمو به امید راه پیدا کردن به سرزمین نارنیا بررسی می کردم !

هرهر هر چه دورانی بود :roflym::laughting:
 
امضا : Hasti.Rahimi
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا