نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

چند ثانیه بیخیال همه چی؛)

  • نویسنده موضوع Matin-ms
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 15
  • بازدیدها 750
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

t.sh

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
9,340
امتیازها
27,673
مدال‌ها
18
  • #11
یه بار حس درس خوندن بهم دست داد...
من بهش دست ندادم ضایع شد!!...
:laughting::laughting::laughting:
 

mehrabi83

کاربر فعال
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,196
پسندها
67,292
امتیازها
80,673
مدال‌ها
27
  • #12
من از بچگی دوتا النگو تو دست راستم داشتم کلا تا همین دوماه پیش چپ و راست با اونا تشخیص میدادم که خداروشکر دوماه پیش درشون اوردم دیگه مثل آدم چپ و راست رو تشخیص میدم:/
اولین جلسه کلاسم بود رفتم سر کلاس بعد النگوهام زیر لباس بود درست حسشون نمیکردم استادم گفت که خیل خب پای راستو میزاری رو پای چپ منم با اعتماد به نفس کامل پای چپو گذاشتم روی راست:/استادم یخوده نگام کرد گفت پای راست روی چپ منم ذل زدم بش گفتم خو راست رو چپه دیگه@_@بنده خدا قرنز شده بود یخوده خودمو نگاه کردم یخوده دستامو نگاه کردم فهمیدم چیشده:/هیچی دیگه تا آخر کلاس بنده خدا به زور تحمل کرد جلوم نخندید بعدا چقدر سوژه شدم خدا داند:/
 
امضا : mehrabi83

.Asal.r

کاربر انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
380
پسندها
14,591
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
  • #13
یه بار سر امتحان ادبیات بودیم برگه ها که پخش شد سوال هارو نگاه کردم و باخودم گفتم : معلم اسکل با چه عقلی این چرتو پرت هارو دراورده
یهو دیدم صدای خنده همه بلند شد حتی مراقب هم داشت میخندید
تازه فهمیدم فکرمو بلند گفتم
هیچی دیگه تا اخر ساعت جیک نزدم
 
امضا : .Asal.r

Zhina

کاربر انجمن
سطح
19
 
ارسالی‌ها
273
پسندها
10,969
امتیازها
27,613
مدال‌ها
13
  • #14
اقا من از بچگیم ادم نحسی بودم:confused:
چرا؟:sigh:
دست به هر چی میزدم کلا از رو زمین ساقط میشد:smug:
مثلا همین چند وقت پیش میخواستم جارو بکشم بعد وسطاش بودم که یه هو دیدم بو میاد نگاه کردم دیدم از جارومون داره دود بلند میشه:(
جالبیش به این بود که وقتی بابام برد درستش کنه یارو گفته بود
خداوکیلی چیکارش کردین؟ موتورش اب شده:oops::laughting:
خخخخ منم همین مشکل رو دارم دست به هرچی. بزنم نابود میشه خخههه:laughting:
 
امضا : Zhina

Saniazahra110

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
957
امتیازها
6,833
  • #15
اقا من از بچگیم ادم نحسی بودم:confused:
چرا؟:sigh:
دست به هر چی میزدم کلا از رو زمین ساقط میشد:smug:
مثلا همین چند وقت پیش میخواستم جارو بکشم بعد وسطاش بودم که یه هو دیدم بو میاد نگاه کردم دیدم از جارومون داره دود بلند میشه:(
جالبیش به این بود که وقتی بابام برد درستش کنه یارو گفته بود
خداوکیلی چیکارش کردین؟ موتورش اب شده:oops::laughting:
خخخ
 
امضا : Saniazahra110

Matin-ms

رو به پیشرفت
سطح
11
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
3,033
امتیازها
16,633
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #16
اون روز دقیق چهار ساعت متوالی پشت هم داشتم درس میخوندم بعد مامانم صدام زده میگه میوه میخوری؟ با کلی ذوق و شوق گفتم اره واقعا هم گشنم بود یکم بعد گفت بیا بخور منم با دو رفتم تو اشپز خونه گفتم بده
گف تو یخچاله بردار پوس بکن بخور :straight_face:
 
امضا : Matin-ms
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] 13.1.20
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا