اولین بار که دیدمت
نه شبیه اسطوره داستان هایی که مادرم از بچگی در گوشم میخواند بودی
نه شبیه مرد های هنرمند ساز به دوش
تو
فقط شبیه خودت بودی
و شبیه خودت بودن تورا خاص کرده بود...
مثل مادرم که قهر می کند با من
با تو قهرم
میبینمت
اخم مبکنم
رد که شدی
برای سلامتی ات صدقه میدهم
می بینمت
با تمام مهارتم در بازیگری
بی تفاوت می شوم
دردلم
قربان قدمهایت می روم
مثل مادرم که قهر می کند...