عشقت که تمام شد اما...
بهترین روز ها را آن شب هایی داشتم که از ذوق دیدارت صدایم را در بالش خفه می کردم...
آن روز هایی که مچ نگاه خیره ام را می گرفتی و من خود را به آن راه می زدم...
آن روز هایی که حتی از فرط دوست داشتن می گریستم...
تو بهترین تجربۀ من در حسی بدین گونه بودی اما حیف که از یکطرفه بودن خسته شدم...