متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

یه خاطره قشنگ از شما و معلما یا استاداتون

  • نویسنده موضوع اشک سرخ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 27
  • بازدیدها 842
  • کاربران تگ شده هیچ

Elena

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,129
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
  • #21
یکی دیگه هم هست از یه استاد گیتار که فوق العاده دوسش دارم استادم نیست ولی خیلییی با هم جوریم بعد ایشون سر یه جریانی به بعد به من میگه کاکتوس اعظم
بعد حالا همین استاد خان تو یکی از کنسرتای ما این یارویی که به قولی مجری برناممون بود نمی دونم چی میگن بهش حالا همون که میاد معرفی می کنه و اینا نیمده بود ایشونم چون دوست استاد منه تو کنسرتای ما اکثرا هست بعد ایشون این وظیفه رو متقبل شد که بیاد جای اون یه نفره ما هم تالار احسان شیرازیا میدونن کجاس دیگه ! و سالنم پر پر اقا همه اومدن زدن یکی یکی نوبت من شد :/ این جناب به جاییکه اسممو بگه گفت خببب خانما اقایون بابا نوبتیم باشه نوبت کاکتوس اعظم خودمونه دیگه!! یدفعه سالن رفت رو هواااا حالا من اون پشت داشتم می مردم از استرس ایشونم اینو گفت منکه دیگه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

آقای گودرزی

کاربر خبره
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,584
پسندها
47,940
امتیازها
80,673
مدال‌ها
27
سن
21
  • #22
زنگ ورزش بود
داشتن فوتبال بازی میکردن
منم که هیچ بلد نبودم
جو گرفدم
گفدم توپ میزنم براتون در حد سوباسا خلاصه توپو دادن دسم
خدمتکار داش بالا رو طی میکشید سطل آب کفشو گذاشته بود رو تراس
منم همچین زدم زیر توپ
توپ رف بااالا
تپلق خورد به سطل
همون موقع مدیر هم اومد زیر تراس
سطل آب گل ب ا مخلوطی از کف خالی شد روش
انقده قشنگ شددد:rock_on:
 

اشک سرخ

هنرمند انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
783
پسندها
17,070
امتیازها
44,373
مدال‌ها
24
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #23
زنگ ورزش بود
داشتن فوتبال بازی میکردن
منم که هیچ بلد نبودم
جو گرفدم
گفدم توپ میزنم براتون در حد سوباسا خلاصه توپو دادن دسم
خدمتکار داش بالا رو طی میکشید سطل آب کفشو گذاشته بود رو تراس
منم همچین زدم زیر توپ
توپ رف بااالا
تپلق خورد به سطل
همون موقع مدیر هم اومد زیر تراس
سطل آب گل ب ا مخلوطی از کف خالی شد روش
انقده قشنگ شددد:rock_on:
خخخخخ
 

اشک سرخ

هنرمند انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
783
پسندها
17,070
امتیازها
44,373
مدال‌ها
24
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #24
یکی دیگه هم هست از یه استاد گیتار که فوق العاده دوسش دارم استادم نیست ولی خیلییی با هم جوریم بعد ایشون سر یه جریانی به بعد به من میگه کاکتوس اعظم
بعد حالا همین استاد خان تو یکی از کنسرتای ما این یارویی که به قولی مجری برناممون بود نمی دونم چی میگن بهش حالا همون که میاد معرفی می کنه و اینا نیمده بود ایشونم چون دوست استاد منه تو کنسرتای ما اکثرا هست بعد ایشون این وظیفه رو متقبل شد که بیاد جای اون یه نفره ما هم تالار احسان شیرازیا میدونن کجاس دیگه ! و سالنم پر پر اقا همه اومدن زدن یکی یکی نوبت من شد :/ این جناب به جاییکه اسممو بگه گفت خببب خانما اقایون بابا نوبتیم باشه نوبت کاکتوس اعظم خودمونه دیگه!! یدفعه سالن رفت رو هواااا حالا من اون پشت داشتم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Elena

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,129
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
  • #25

Elena

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,129
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
  • #27
اووم :laughting:ها یبار تو اموزشگاه که رفتیم تمرین کنیم استادم یکاری براش پیش اومد‌گفت که النا حواست باشه اگه کسی مشکلی داشت کمکش کن الانم اقای ... میاد حل می شه (همین استاد خان) منم گفتم باشه بعد تمرینامون اینطوریه که یه کلاس دختران روبهروش یه کلاس پسران بعد من نشسته بودم تو کلاس دخترا داشتم تمرین می کردم بحث اینا به ازدواج و دوس پسر و شوهر و اینا رسید منم اعصاب این رفتارا رو ندارم مخصوصا وقتی دارم یکاری انجام میدم که نیازه تمرکز داشته باشم من هی میومدم یه تیکه از آهنگمو می نوشتم هی اینا می خندیدن هی خراب می شد مجبور بودم عوضش کنم :/ اعصابم خورد شد پاشدم رفتم تو کلاس پسرا با حرص صندلیمم دنبال خودم می کشیدم مدادم تو دهنم بود گیتار و دفتر نتم تو دستم صندلیم تو یه دست دیگه در همین حین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
عقب
بالا