من کلا اذر شانس نداشتم
اون از دوم اذر که رنگ اون معلم معارف اومد سر کلاس درس بده (دیروز بوفه اش رشته میداد ) دید یه کاسه اش رشته رو میز کلی نصیحت کرد مارو که اصراف نکنید واینا بعد گفت کی اینو میبره بزاره رو دیوار مدرسه پرنده ها گناه دارن گشنن منم که جوگیررررر با دوستام زریا و لیا داوطلب شدیم رفتیم بزاریم کنار دیوار مدرسه ما یه سطل اشغاله کنار اونم یه نیمکت منم بت من شدم پا ه گذاشتم رو سطل یه پا رو نیمکت دوستانم موا ظب بودن مثلا من نیوفتم حا لا دیگه دستم به دیوار میرسید اش رشترو دادن دستم بعد منم حول شدم یه پام لیز خورد اون یکیم دنبالش از رو دیوار افتادم که هیچ اش رشته ریخت رو سرم هنوز بوی بدش تو بینیمه پا مم شکست
حلا باز این هیچ سوار اسانسور...