زندگی رمانی همه عاشقانه بود...مال من تخیلی
تولد ده هزار سالگیمه...ده هزار سال تا اسم داروین میومد لرزه به تن همه ی خوناشام ها،گرگینه ها و جادوگرا میومد.اخرین نبرد زندگیمه...توی جنگل.من...اولین خوناشام دنیا...ی خوناشام اصیل...دورگه ی خوناشام و گرگینه...در برابر ده هزارتا خوناشام باستانی.در حال تیکه تیکه کردنشون،ناگهان چیزی تو قلبم فرو میره.خواستم درش بیارم که دیدم...چوب بلوط سفیده.تنها چیزی که میتونه من رو بکشه.ولی فقط یک تیکه چوب وجود داره که دست خانوادمه...ناگهان دیدم خانوادم جلوی روم ان میگن:
به یادت خواهیم بود...Always and forever
(برگرفته از سریال اصیل ها)