Naviya کاربر انجمن سطح 12 ارسالیها 248 پسندها 5,169 امتیازها 21,413 مدالها 12 12/1/19 #221 مزرعه که درو شد، کالغ هم رفت... بیچاره مترسک، احساسش را به کسی سپرده بود که برای نیازش، تنهاییش را پر کرده بود.“ امضا : Naviya
مزرعه که درو شد، کالغ هم رفت... بیچاره مترسک، احساسش را به کسی سپرده بود که برای نیازش، تنهاییش را پر کرده بود.“
Z.AMIR.Z نو ورود سطح 0 ارسالیها 2 پسندها 57 امتیازها 83 12/1/19 #222 در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند امضا : Z.AMIR.Z
Naviya کاربر انجمن سطح 12 ارسالیها 248 پسندها 5,169 امتیازها 21,413 مدالها 12 12/1/19 #223 داستان غریبی است پاییز امسال و دست هاي بی کس من که نبودنت در من شبیه سوز سرما در مغز استخوان است، آنقدر که دست هایم را، در یخ بستگی خیابان هاي منجمد شده از خاطرات تو، تنها به وقت لب گرفتن از سیگاردست هايم را از جيبم بيرون مى اورم امضا : Naviya
داستان غریبی است پاییز امسال و دست هاي بی کس من که نبودنت در من شبیه سوز سرما در مغز استخوان است، آنقدر که دست هایم را، در یخ بستگی خیابان هاي منجمد شده از خاطرات تو، تنها به وقت لب گرفتن از سیگاردست هايم را از جيبم بيرون مى اورم
Z.AMIR.Z نو ورود سطح 0 ارسالیها 2 پسندها 57 امتیازها 83 12/1/19 #224 ما ز بالاییم و بالا می رویم ما ز دریاییم و دریا می رویم امضا : Z.AMIR.Z
Osenwt مدیر بازنشسته سطح 30 ارسالیها 1,145 پسندها 18,547 امتیازها 55,873 مدالها 25 سن 21 12/1/19 #225 من پریشان تر از آنم که تو می پنداری امضا : Osenwt
Naviya کاربر انجمن سطح 12 ارسالیها 248 پسندها 5,169 امتیازها 21,413 مدالها 12 12/1/19 #226 يـــه روزى مياد مياى سرخاكم ميگى:ديوونه نميخواى پاشى؟! دلم براى خــــُودِت كـــــِه هيچ براى اخلاق گندت تنگ شده امضا : Naviya
يـــه روزى مياد مياى سرخاكم ميگى:ديوونه نميخواى پاشى؟! دلم براى خــــُودِت كـــــِه هيچ براى اخلاق گندت تنگ شده
Osenwt مدیر بازنشسته سطح 30 ارسالیها 1,145 پسندها 18,547 امتیازها 55,873 مدالها 25 سن 21 12/1/19 #227 Z.AMIR.Z گفت یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم از سر خویش گذر کرده سوی یار شدم کلیک کنید تا باز شود... من پر از حرفم ولی کو همدل و هم صحبتی؟ با که از درد بگویم،تا نگردد دشمنم؟ امضا : Osenwt
Z.AMIR.Z گفت یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم از سر خویش گذر کرده سوی یار شدم کلیک کنید تا باز شود... من پر از حرفم ولی کو همدل و هم صحبتی؟ با که از درد بگویم،تا نگردد دشمنم؟
Z.AMIR.Z نو ورود سطح 0 ارسالیها 2 پسندها 57 امتیازها 83 12/1/19 #228 Osenat گفت من پر از حرفم ولی کو همدل و هم صحبتی؟ با که از درد بگویم،تا نگردد دشمنم؟ کلیک کنید تا باز شود... من شاخه ی خشکم تو بیا برگ و برم ده با زمزمه ی عاطفه هایت ثمرم ده امضا : Z.AMIR.Z
Osenat گفت من پر از حرفم ولی کو همدل و هم صحبتی؟ با که از درد بگویم،تا نگردد دشمنم؟ کلیک کنید تا باز شود... من شاخه ی خشکم تو بیا برگ و برم ده با زمزمه ی عاطفه هایت ثمرم ده
Osenwt مدیر بازنشسته سطح 30 ارسالیها 1,145 پسندها 18,547 امتیازها 55,873 مدالها 25 سن 21 12/1/19 #229 Z.AMIR.Z گفت من شاخه ی خشکم تو بیا برگ و برم ده با زمزمه ی عاطفه هایت ثمرم ده کلیک کنید تا باز شود... من خنده زنم بر دل دل خنده زند بر من... امضا : Osenwt
Z.AMIR.Z گفت من شاخه ی خشکم تو بیا برگ و برم ده با زمزمه ی عاطفه هایت ثمرم ده کلیک کنید تا باز شود... من خنده زنم بر دل دل خنده زند بر من...
Naviya کاربر انجمن سطح 12 ارسالیها 248 پسندها 5,169 امتیازها 21,413 مدالها 12 12/1/19 #230 Osenat گفت من خنده زنم بر دل دل خنده زند بر من... کلیک کنید تا باز شود... نميگم ديگه عاشق نميشم ...شايد بشم...!اما اينباركه عاشق شدم دوستت دارمو اصلا به زبون نميارم قربون صدقه رفتن كـه هيچ...نگرانيامم اصلا بروز نميدم..!وقتى حالش خوب نبودباهاش صحبت نميكنم و ارومش نميكنم بجاش ميگم برو يه دوش بـگير بهتر ميشى .باهاش زياد بيرون نميرم تا اِگه يه روز جدا شديم خيابوناي شهر عذابم ندن!به چشماش خيره نميشم تا دلم گير چشماش نشه !سعي ميكنم وقتي داره خودشو لوس ميكنه برام بحثو عِوَض كنم تا وقتي صداش يادم اومد ديونه نشم!وقتي خواست قسم بخوره كـــــِهـــــ تنهام نميزاره!انگشتمو ميزارم رو لبش و ميگم لازم نيست قسم بخوري حرمت خدارو نشكون خلاصه بهش گير نميدم... لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید. امضا : Naviya
Osenat گفت من خنده زنم بر دل دل خنده زند بر من... کلیک کنید تا باز شود... نميگم ديگه عاشق نميشم ...شايد بشم...!اما اينباركه عاشق شدم دوستت دارمو اصلا به زبون نميارم قربون صدقه رفتن كـه هيچ...نگرانيامم اصلا بروز نميدم..!وقتى حالش خوب نبودباهاش صحبت نميكنم و ارومش نميكنم بجاش ميگم برو يه دوش بـگير بهتر ميشى .باهاش زياد بيرون نميرم تا اِگه يه روز جدا شديم خيابوناي شهر عذابم ندن!به چشماش خيره نميشم تا دلم گير چشماش نشه !سعي ميكنم وقتي داره خودشو لوس ميكنه برام بحثو عِوَض كنم تا وقتي صداش يادم اومد ديونه نشم!وقتي خواست قسم بخوره كـــــِهـــــ تنهام نميزاره!انگشتمو ميزارم رو لبش و ميگم لازم نيست قسم بخوري حرمت خدارو نشكون خلاصه بهش گير نميدم... لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.