- ارسالیها
- 1,794
- پسندها
- 63,557
- امتیازها
- 77,373
- مدالها
- 33
- سن
- 27
- نویسنده موضوع
- #1
کتاب مگره و مرد تنها
- نویسنده : ژرژ سیمنون
- مترجم : شهريار وقفیپور
⬛⬜⬛
در آنقدر پوسیده بود که حتی به دردِ سوزاندن هم نمیخورد.
مگره در را باز کرد. همانطور که در چارچوب ایستاده بود، چشمش به همان چیزی افتاد که سربازرس میخواست با آن متعجبش کند.
اتاق جاداری بود و به جای شیشه هر دو پنجرهاش، مقوا و کاغذ کلفت گذاشته بودند. سطح ناهموار اتاق، که بین تختههایش شکافهایی بود که حدود سه سانتیمتر عمق داشت، با یک خروار خنزرپنزر پر شده بود که بیشترشان شکسته بودند و همگی، بدون استثنا، بهدردنخور.
آنچه در نگاه اول به چشم میآمد تختی فلزی بود که روی آن یک تشک کاهی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.