متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

معمایی کتاب آیینه سرتاسر ترک برداشت| آگاتا کریستی

  • نویسنده موضوع NEGIN_R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 407
  • کاربران تگ شده هیچ

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #1
کتاب آیینه سرتاسر ترک برداشت
  • نویسنده : آگاتا کریستی
  • مترجم : مجتبی عبداللّه‌ نژاد



⬛⬜⬛



خانم جِین مارپل کنار پنجره نشسته بود. پنجره رو به باغی باز می‌شد که روزگاری برایش مایه غرور بود. ولی حالا دیگر نبود.
از پنجره به بیرون می‌نگریست و اخمهایش توی هم می‌رفت. مدتی بود که فعالیت در باغ برایش ممنوع شده بود. نباید خم می‌شد، نباید بیل می‌زد، نباید چیزی می‌کاشت، فقط می‌توانست خیلی کم هرس کند. پیرمردی به اسم لایکوک که هفته‌ای سه بار می‌آمد، همه سعی‌اش را می‌کرد. ولی همه سعی‌اش (که چندان هم نبود) به درد خودش می‌خورد.
خانم مارپل را راضی نمی‌کرد. خانم مارپل دقیقاً...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN_R
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] I_GIN

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا