متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متون و دلنوشته‌ها سرزمین قلب یخی

  • نویسنده موضوع ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2,507
  • بازدیدها 26,851
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,641
این‌جا هرشب
خیال توست ڪہ ماه را بہ
خلوت من دعوت می‌ڪند !
نمیدانم‌ ڪدام شب
انتهاے دلتنڪَی
دلت
بیقرار من خواهد بود ..!!
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,642
"دلتنگم" ...!

اما "تو" را "طلب" نمی کنم ...!

نه اینکه "بی نیازم" ...!

"صبور" شده ام ...!
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,643
گاه با خود میگویم مگر ماندن چه ایرادی دارد که همه از آن واهمه دارند.
همیشه که نباید قصه ها را در وصف رفتن گفت.گاهی باید ماند باید بود !
باید عاشق کرد و عاشق ماند,مگر ما همان آدم هایی نیستیم که هستیِ مان در گرو عشق و دوست داشتن بود پس چه به سرمان آمد؟!
که اینگونه سرد و سنگ شدیم ؟!
چه شد که همه مان با عشق غریبگی کردیم !
مایی که سرشتمان از عشق بود......
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,644
مثل واژه هایی که
قدم زدن میان سطرها را از یاد نمی برند،
مثل پروانه ای که
یاد گُل در ذهنش حک شده،
مثل ماه ی که
از شب دست نمی کشد،
تکلیف یادت در قلبم
همیشه روشن است!
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,645
تو از من باشیُ من از آن تو
چه غمی باشد وقتی که تو باشی؟!
ثانیه‌ها جان می‌گیرندُ تو؛
می‌شوی شاهکار لحظه‌های من!
قصّه به پایان رسد؟
یا که دوباره آغاز شود؟
تو بیایی و بمانی،بداونی ریشه در وجودم.
من بمیرم‌ُ بمیرم.
تا که تو هربار بمانی!
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,646
واژه‌های تکراریِ من
نبض خود را از سر می‌گیرند
دوباره،روی سپیدیِ کاغذ.
مَن میانِ ازدحامی از تکرارها؛
تنیده‌ام در افکار بیمارم.
میانِ گَردی از وجودِ خیس آدم‌ها؛
به سانِ یک روح،برایِ تکامل دوجسم...
بدین نحو گیر کرده‌ام در خفای تنهایی‌ام.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,647
هميشه همين بوده
تا مى آيى حالت را خوب كنى
جاى نفر دوم زندگيت خالى مى شود
 
آخرین ویرایش
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,648
الان هر طور که دلت می خواد رفتار کن،
ولی اینم بهت بگم
که بالاخره خسته میشم
و یه روز صبح که از خواب بلند میشی؛
یک دفعه می بینی
که با یه آدم دیگه
که سردی حرف هاش تموم وجودت رو منجمد میکنه،
روبه رو شدی.
 
آخرین ویرایش
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,649
‍ در آن لحظه که پیراهن مردانه خاکستری رنگت را به تن می‌کنی، میان تک تک سلول های بدنم اغوشت را تمنا می‌کند،
اما افسوس که دیگر مال من نیستی، از همان لحظه غم الود و تلخ که قهوه نیمه خورده ات را رها کرده و رفتی دیگر ندارمت.
و من عاشقانه های تاریخ گذشته ات را میان تار های سفید موهای بلندی که دوستشان داشتی، می جویم،
راستی من هنوز کنج همان کافه خاطرات با دو فنجان قهوه منتظر همان امدن هستم که گفتی.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,650
دیگر....!!!
قلبِ غرورم هم
به عشقت می تپد
و می گوید
"دوستت دارم ، دوستت دارم"
تو دیگر نمی خواهی بگویی
دوستم داری!؟
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا