متون و دلنوشته‌ها سرزمین قلب یخی

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

دوستت دارم

بخواهی یا نخواهی..
بیایی یا نیایی...
من همیشه
همینطور

عاشقانه برایت می نویسم...

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

اگر تقدیرمان یاری نکرد یا همه چیز باب میل مان نبود. اگر روزی من سهم تو و تو سهم من نباشی...
شاید سی یا چهل سال بعد من درکنار پنجره یی در اتاقم در همان فصل سرد زمستان در حالی که پتویی دور خودم پیچیده ام شال گردنی میبافم .
شال گردنی از جنس تو ،از جنس مهربانی ات ،از جنس زیبایی ات و از جنس عشق ات شال گردنی به نام تو برای پسرم.
پسری که او را با نام تو صدا میزنم .
تورا در او میبینم.
پسری که خواهد دانست نامش نام کیست...
و روزی مادرش عاشق مردی از جنس مردانگی او بوده است.
❤️

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

نمیدانی داشتنت
میان تمام این نداشتن ها
میان تمام این نخواستن ها
میان تمام این نرسیدن ها
میان تمام این تلخی آخر قصه های امروز
چقدر می چسبد...
❤️

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

حیفه؛
حیف اون حسمونه که تهش بشه بی حسی...
حیف اون خاطره هاس که بره تو دور ترین جای ذهنمون...
حیف اون همه خندست که جاشو هق هق و صدای فندک بگیره...
حیف اون دستاته که جز من کسی بگیرتشون...
حیف اون لباساس که کسی جز من برات انتخابشون کنه...
حیف تویی که کنار یکی دیگه موهات صدفی بشه و دستت شروع کنه لرزیدن...
فکر نکنی به خودم فکر میکنما،
که میگم نرو،که میگم بمون...
نه،ولی تو یکم زیادی حیفی برای مالِ من نبودن...❤️

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

‍ میخواهمت . . .
ولی . . .
دوری . . .
خیلی خیلی دور . . .
نه دستم به دستانت میرسد
نه چشمانم به نگاهت . . .
تو را ڪم داشتن ...
ڪم نیست . . .
درد است . . .

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

سڪوتِ بارشِ برف
عجیب ترین حادثہ هاست

حتّے عجیب تر از
هجومِ تو در خیالِ من

تو هم مثلِ برف
مےنشینے چہ بـےصدا

گاهےبہ دل، گاهی به خیال

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

عاشقت باشم و
پنهان کنم و


پیر شوم
این خودش فلسفه ی عشق درونی من است


هی نگاهت بکنم ،
گم بشوم در چشمت


گم شدن
در شب چشمان تو پیدا شدن است ...
‍‌‍‌‍


ㅤ
‌‌‎❤️

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

‌
یڪ روز
از لا بہ لاے هـزار اتفـاق
پیـدایم می‌ڪنے !!!

اما افسـوس
مـن تنـها اتفـاقی‌ام
ڪہ هـرڪَز نیفتـاده‌ام !!

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

گذشت از من
ولے آخر نگفتے
ڪہ بعد از من بہ امید ڪہ ماندے؟!

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

هر سخنی عادی ست ،
جُز یک سخن

هر اسمی ساده است
جُز یک اسم

همه ی روزها تکراری اند
جُز یک روز

عشقت و اسمت
و روزی که همدیگر را دیدیم