دلتنگم
دلتنگ عشقی سوخته... دلتنگ کسی که هم مجنونش شدم هم لیلایش
اسیرم ... اسیر تردید ...
شبم پر از هوای دلتنگی و روزم پر از نفسهایش ...
چه کنم؟ بغضم را انکار کنم؟ عشقم را اعدام کنم بر صلیب فراموشی و جبر؟ چه کنم؟ عاشقم ... عاشقی دل سوخته
عاشقی پر از هوای یار ... یاری که خالی از هوای من است
سکوت میکنم، سکوتی تلخ، پر از حسرت، حسرت دیدن روی ماهش ولی چه کنم اوست که پر از هوای جداییست♂