متفرقه گنج کاغذی...!!

[فاطمه شکیبا]

بسم الله...
با توجه به تاکید امام خامنه ای بر کتابخوانی، ان شالله قراره لذت کتاب خوندنم رو با بقیه هم تقسیم کنم.
برای همین هربار، کتابهایی که دوستشون داشتم رو معرفی میکنم، امیدوارم دوست داشته باشید..

 

[فاطمه شکیبا]

انقلاب ژاکت های دکمه دار
رقیه رودسرایی
نشر معارف


معرفی:


شاید برایتان جالب باشد کتاب هایی درباره ی مد و مدگرایی بخوانید.
در این کتاب درباره ی ریشه و اصل و بنیان این جریان ها بخوانید.


بریده کتاب(۱):


الا گاندرسون که اکنون۱۳سال دارد در۱۱سالگی به یک فروشگاه لباس فروشی به نام نردستروم نامه نوشت واز فروشندگان خواست لباسهای عفیفانه تری بفروشند این نامه حرف دل بسیاری بود چراکه فروشگاه هایی چون دیلار دزوجی سی پنی نیز اذعان کردند که نوجوانان به صورت گروهی نامه هایی فرستاده اند وخواستار عرضه پوشش های عفیفانه تری شدند.


بریده کتاب(۲):


پس از تصویب قانون منع حجاب درلندن و پاریس تظاهراتی گسترده علیه آن برگزارشد. در تظاهرات...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[فاطمه شکیبا]

اپلای: رمانی جذاب درباره یک دانشجو و نخبه ایرانی که دانشگاه‌های اروپایی او را دعوت به همکاری می‌ کنند و...



نویسنده: نرجس شکوریان فرد
ناشر: عهد مانا

معرفی:


کتابی که خواندنش برای دانشجو شیرینی تلخ است و برای دانش آموزان دبیرستانی مسکن…
میثم است و موقعیت بسیار عالی برای اپلای اما …
میثم جوان امروز است با همه تمایلاتش که چیزهایی برایش اهمیت دارد و نمی‌خواهد انها را ندیده بگیرد.


خلاصه:


این داستان، به مشکلات تحصیل در کشور و انگیزه‌های مهاجرات دانشجویان از ایران پرداخته است. نویسنده تلاش کرده است با به تصویر کشیدن توان‌ مندی‌های جامعه ایرانی برای کار و پیشرفت و نیز جاذبه‌های غرب برای تحصیل و کار، علت...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[فاطمه شکیبا]

نقدی بر رمان ملت عشق: عشق نوعی خودخواهی است.

ملت عشق ، نویسنده: الیف شافاک
تا جایی که از تعریف ها و تمجیدها در عالم خوانده ایم و شنیده ایم، گفته اند: «عشق» چیزی فراتر از خودخواهی است.
تعریفی که کتاب ملت عشق عکس آن را القا می کند: «به خاطر اینکه خودت لذت ببری عاشق شو»
یعنی خودت و منِ خودت و نفسِ خودت را، عشق است.
این رمان انسان را به سمت عشق می کشاند و او را در مقابل همه می گذارد. زنی که می خواهد عاشق شود، مرد و بچه ها و یک زندگی را در نگاهش تلخ می کند.
بیست سال مشترک یک خانواده را بی مزه و بیهوده جلوه می دهد و شمس که حالت یک راهب دارد، درویش هایی که مثل راهب ها هستند را قوی و عاشق و لذت برنده.
برایم عجیب بود که بی رحمی را هم چاشنی مسلک درویشی می کند . شمس که پشت...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[فاطمه شکیبا]

با رمان کمی دیرتر دید دیگری به انتظار داشته باشیم

کمی دیرتر
سیدمهدی شجاعی
نشر نیستان

خلاصه کتاب:
جشن نیمه شعبان بود شرکت‌کنندگان و همه با هم فریاد «آقا بیا» سر داده بودند، در آن میان جوانی با صدای بلند می‌گفت: آقا نیا، آقا نیا، جشن، جشنی بود که خیلی از آقایان کله گنده و صاحب منصب و دانشمند حضور داشتند هر کدام از آقایان به شکلی آن جوان را مورد سرزنش قرار دادند اما در اتفاقی غیر منتظره هر کدام امتحان شدند که آن طوری که ادعا می‌کنند برای ظهور، آیا حقیقتا آمادگی اطاعت و یاری امامشان را دارند یا نه؟


برشی از کتاب(۱):
اسد با قاطعیتی که تعارف نبودن کلامش را برساند می گوید:
-نه مزاحم نمیشیم.
باید یک پیغام در مورد ظهور حضرت بدهم و رفع زحمت کنم!
ابوماجد...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[فاطمه شکیبا]

با رمان کمی دیرتر دید دیگری به انتظار داشته باشیم

کمی دیرتر
سیدمهدی شجاعی
نشر نیستان

خلاصه کتاب:
جشن نیمه شعبان بود شرکت‌کنندگان و همه با هم فریاد «آقا بیا» سر داده بودند، در آن میان جوانی با صدای بلند می‌گفت: آقا نیا، آقا نیا، جشن، جشنی بود که خیلی از آقایان کله گنده و صاحب منصب و دانشمند حضور داشتند هر کدام از آقایان به شکلی آن جوان را مورد سرزنش قرار دادند اما در اتفاقی غیر منتظره هر کدام امتحان شدند که آن طوری که ادعا می‌کنند برای ظهور، آیا حقیقتا آمادگی اطاعت و یاری امامشان را دارند یا نه؟


برشی از کتاب(۱):
اسد با قاطعیتی که تعارف نبودن کلامش را برساند می گوید:
-نه مزاحم نمیشیم.
باید یک...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[فاطمه شکیبا]

امام من: داستان هایی کوتاه و جذاب برای آشنایی بیشتر با امام عصرمان و پاسخگویی به بسیاری از شبهات با جملاتی دلنشین



امام من
نویسنده: نرجس شکوریان فرد
نشر عهد مانا


من برای امام هستم، امام سایه سر من است.
من باید در کنار امام باشم تا امام در عالم حاکم باشد… محبت امام، شناختن امام، کمک به امام، عقل را رشد می دهد، دل را آرام می کند…
زندگی رضایت بخش یعنی با امام …
امام من …

بریده کتاب(۱):
شده بود عروس خانه ی خوبان. عروس امام هادی، همسر حسن ابن علی.
اما قبل از آن شده بود بنده ی خدا. لباس شهرت شاهزادگی را از تن کنده بود و لباس بندگی به تن کرده بود. نرجس و اخلاق محمدی اش، نرجس و پاک و مطهر بودنش، نرجس و عبادت گونه...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[فاطمه شکیبا]

#نقد_کتاب #سرخی_تو_از_من : واقعیت جامعه ای که از خدا فرار کرده و به سبک زندگی آزاد غربی روی آورده است.

نویسنده: #سپیده_شاملو


❌‼⁉❌‼⁉❌‼⁉

داستان لیلا، داستان نگار، داستان فرزانه، داستان نازنین
این کتاب داستان #زن هایی است که #افسرده و مغمومند …
شکست خورده در #عشق و نابودند….

لیلا روانشناسی است که همسرش داریوش به او #خ**یا*نت می کند و با مهناز ارتباط دارد.
نازنین دختر لیلا دیگر نمی تواند در ایران بماند و می رود.
آنجا با پسری هم خانه می شود؛
اما بعد از چند سال نمی توانند با هم کنار بیایند و پسر تنهایش می گذارد.
نازنین معتقد است مادرش لیلا و پدرش داریوش با ماندن در کنارهم، دارند خودشان را تحقیر می کنند .
البته مهناز هم که...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[فاطمه شکیبا]

نقد رمان قهوه ی سرد آقای نویسنده : ارمغان ایسم‌های غربی که در تمدن خودشان مردم را به ایست محبت و عاطفه کشانده است



سال چاپ۹۵
چاپ چهل و ششم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

#نقد_کتاب
#قهوه_ی_سرد_آقای_نویسنده
#روزبه_معین

❌❌❌❌

برداشتی از کتاب‌های #عقاید_یک_دلقک، #کوری و#پیرمرد_و_دریا…

نویسنده هنر نویسندگی دارد، اما در ذهنش آشوبی از هزاران داستانی است که خوانده.

غوغای #بی‌_هدفی که خواننده را در قایقی سرگردان امواج می‌کند و او را مثل پیرمرد کتاب #ارنست_همینگوی می‌چرخاند و بدون سود در ساحل پیاده‌اش می‌کند.

تنهایی و زندگی‌های مجردی،
سرگردانی در کوچه‌های زندگی،
بی‌حاصلی و پوچ‌گرایی،
روی آوردن به موسیقی و کافه‌ایسم،
جلوه‌نمایی...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[فاطمه شکیبا]

معرفی یک کتاب ویژه: تولد در لس آنجلس!




#تولد_در_لس_آنجلس
#رمان
#بهزاد_دانشگر
#عهد_مانا

برزیل برای بسیاری نماد فوتبال⚽️ و هیجان است.
برای بخشی از مردم، پله، زیکو و... نماد خوشگذرانی و عیش و نوش است
و برای بخشی دیگر، رقص و موسیقی های تند و پر هیجان.

من از دسته ی دوم بودم. به خصوص وقتی که با یک اتفاق جدید در شهر «ریو دوژانیرو» آشنا شدم: «کارناوال رقص.»

از وقتی با این کارناوال آشنا شدم،بی تاب دیدنش بودم. تا آن روز همه نوع عیش و نوش و خوش گذرانی را تجربه کرده بودم؛ اما حس می کردم این یک چیز دیگر است...

گروهی زن و مرد برهنه و م**س.ت که توی کوچه و خیابان می رقصند و می رقصند و همه فقط به دنبال لذت بیشتر می گردند...

بریده...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.