- ارسالیها
- 984
- پسندها
- 16,701
- امتیازها
- 43,073
- مدالها
- 6
- نویسنده موضوع
- محروم
- #1
خلاصه:
پگاه و پریا دو خواهری هستند که بنا به دلایلی درس و دانشگاه و شهر خودشون رها میکنن به تهران میان….واین درحالیه که پگاه همیشه و در همه حال حامی و سنگ صبور خواهر کوچکتره
این وسط با کیانا و کسری رو به رو میشن…
کیانا هم کلاسی پریاست…اما بعد ها روابط به شکل دیگری پیش میره…عاشقانه ها رقم میخوره و رازهای سر به مهری باز میشه که هیچ کس ازش خبر نداره
قسمتی از این رمان :
به نام خدا
خلاف جهت حرکت ماشین ها طول خیابان را در پیش گرفته بود و با سرعت هرچه تمام تر
پیش میرفت فکروذهنش آنقدر مشوش بود که چشمش جز آسفالت خیس خورده ی کف خیابان چیز دیگری نمیدید
لعنت به این کابوس های شبانه ی گاه و بی گاهش که این طور برنامه ی های زندگیش را
هم میریخت…. شب گذشته بازهم همان کابوس وحشتناک به سراغش...
پگاه و پریا دو خواهری هستند که بنا به دلایلی درس و دانشگاه و شهر خودشون رها میکنن به تهران میان….واین درحالیه که پگاه همیشه و در همه حال حامی و سنگ صبور خواهر کوچکتره
این وسط با کیانا و کسری رو به رو میشن…
کیانا هم کلاسی پریاست…اما بعد ها روابط به شکل دیگری پیش میره…عاشقانه ها رقم میخوره و رازهای سر به مهری باز میشه که هیچ کس ازش خبر نداره
قسمتی از این رمان :
به نام خدا
خلاف جهت حرکت ماشین ها طول خیابان را در پیش گرفته بود و با سرعت هرچه تمام تر
پیش میرفت فکروذهنش آنقدر مشوش بود که چشمش جز آسفالت خیس خورده ی کف خیابان چیز دیگری نمیدید
لعنت به این کابوس های شبانه ی گاه و بی گاهش که این طور برنامه ی های زندگیش را
هم میریخت…. شب گذشته بازهم همان کابوس وحشتناک به سراغش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.