- ارسالیها
- 984
- پسندها
- 16,701
- امتیازها
- 43,073
- مدالها
- 6
- نویسنده موضوع
- محروم
- #1
خلاصه:
رها دختری هنرمند و آرام است.
کمی از ناراحتی قلبی رنج می برد.
یک روز در مغازه ی تجهیزات هنری
با مردی در حد چند کلام هم صحبت می شود. چند روز بعد متوجه می شود که ناخواسته عاشق او شده. به مغازه می رود.
ولی متوجه می شود فرد مورد نظر پزشک است و مهمان صاحب مغازه بوده و در تهران سکونت دارد.
رها شروع به درس خواندن می کند تا دانشکده ی هنر تهران قبول شود و هر طور شده عشق را پیدا کند.
و بعداز قبولی در به در تمام مطب های تهران می شود. در حالی که عشق برای ادامه تحصیل به خارج رفته است.
قسمتی از این رمان بسیار زیبا :
ساعت شش عصریکی از روزهای اردیبهشت من و آذین هردو ازمدرسه خارج شدیم
و قرار شد به سفارش استاد هنربرای نقاشی جدیدی مدل انتخاب کنیم سال اخر رشته
نقاشی بودیم و امسال باید...
رها دختری هنرمند و آرام است.
کمی از ناراحتی قلبی رنج می برد.
یک روز در مغازه ی تجهیزات هنری
با مردی در حد چند کلام هم صحبت می شود. چند روز بعد متوجه می شود که ناخواسته عاشق او شده. به مغازه می رود.
ولی متوجه می شود فرد مورد نظر پزشک است و مهمان صاحب مغازه بوده و در تهران سکونت دارد.
رها شروع به درس خواندن می کند تا دانشکده ی هنر تهران قبول شود و هر طور شده عشق را پیدا کند.
و بعداز قبولی در به در تمام مطب های تهران می شود. در حالی که عشق برای ادامه تحصیل به خارج رفته است.
قسمتی از این رمان بسیار زیبا :
ساعت شش عصریکی از روزهای اردیبهشت من و آذین هردو ازمدرسه خارج شدیم
و قرار شد به سفارش استاد هنربرای نقاشی جدیدی مدل انتخاب کنیم سال اخر رشته
نقاشی بودیم و امسال باید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.