وقتی شعرهای کهن را میخوانم با خودم میگویم چه سوز وگداز، و عشق و شوری از جهان کم میشد اگر که سعدی پیام نمیداد «بیا خوشم میدار» و دلبر با «من خوشم بی تو» تلخی به جانش نمیریخت.
یا اگر سنایی خون دل از دیده روان نمیکرد از جواب مَرّ و سخت یار؟
هر چند حالا حتی از شعرها هم نامه نوشتن رخت بر بسته و دیگر با مکالمات تلفنی و چت کردن با معشوقهشان، یا عشقبازی میکنند و یا شِکوه و فغان اما جایی که شعرای قدیم از نامههایی که نوشتهاند و جوابهایی که نگرفتهاند میگویند انگار خون میدود در رگهای شعر و جان میگیرند بیتها، حالا هر چقدر هم که راغب تبریزی صد تا صد تا نامه بنویسد و جواب نگیرد و به طعنه بگوید «این هم که جوابی ننویسند جوابی است.»
وقتی که غیرت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.