عاشقانه‌ها عاشقانه‌های مریم حیدرزاده

[ASaLi_Nh8ay]

یادمه اولین روز گونه هامو تر کردید​

وقتی دیدید دیوونه ام حرفامو باور کردید​

خیالتون راحت شد که بی شما میمیرم​

محبتو از اون وقت کمتر و کمتر کردید​

 

[ASaLi_Nh8ay]

​

امشب تمام خويش را از غصه پرپر ميكنم​

​

گلدان زرد ياد را با تو معطر ميكنم​

​

تو رفته اي و رفتنت يك اتفاق ساده نيست​

​

ناچار اين پرواز را اين بار باور...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ASaLi_Nh8ay]

حافظ کنار عکس تو من باز نیت می کنم

انگار حافظ با من و من با تو صحبت می کنم

وقت قرار ما گذشت و تو نمیدانم چرا

دارم به این بدقولیت دیریست عادت می کنم

چه ارتباط ساده ای بین من و تقدیر هست

تقدیر ویران می کنم من هم مرمت می کنم

در اشتباهی نازنین تو فکر کردی این چنین

من دارم از چشمان زیبایت شکایت می کنم

نه مهربان من بدان بی لطف چشم عاشقت

هرجای دنیا که روم احساس غربت می کنم

بر روی باغ شانه ات هر وقت اندوهی نشست

در حمل بار غصه ات با شوق شرکت می کنم

یک شادی کوچک اگر از روی بام دل گذشت

هرچند اندک باشد آن را با تو قسمت می کنم

خسته شدی از...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ASaLi_Nh8ay]

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست

بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست



پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف

تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست

گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ASaLi_Nh8ay]

م**س.ت بودم ، م**س.ت عشق و ناز​

مردی آمد قلب سنگم را ربود​

بس که رنجم داد و لذت دادمش​

ترک او کرد چه می دانم که بود...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ASaLi_Nh8ay]

آه اگر باز بسویم آیی
دیگر از کف ندهم آسانت
ترسم این شعله سوزنده عشق
آخر آتش فکند بر جانت...​

 

[ASaLi_Nh8ay]

بخدا غنچه شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر لب آن نرسید...​

 

[ASaLi_Nh8ay]

تو را می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم...​

 

[ASaLi_Nh8ay]

بخت اگر از تو جدایم کرده​

می گشایم گره از بخت چه باک​

ترسم این عشق سرانجام مرا​

بکشد تا به سراپرده خاک....​

 

[ASaLi_Nh8ay]

امشب تمام خویش را از غصه پرپر می‌کنم

گلدان زرد یاد را با تو معطر می‌کنم


تو رفته‌ای و رفتنت یک اتفاق ساده نیست

ناچار این پرواز را این‌بار باور می‌کنم
​