- ارسالیها
- 1,766
- پسندها
- 51,247
- امتیازها
- 64,873
- مدالها
- 10
- نویسنده موضوع
- محروم
- #1
بهنام خدا
یک افسانه ترسناک ژاپنی، چند سال پس از جنگ جهانی دوم یک پلیس زن ژاپنی توسط یک نظامی آمریکایی در هوکایدو مورد ت*جاوز و ضرب و شتم قرار گرفت. آن زن در آن روز از یک پل پرید، به یک قطار برخورد کرد و بدن اش از کمر به دونیم تقسیم شد. ازآنجاییکه هوا بهشدت سرد بود بدن اش خونریزی نکرد. بنابراین خودش را به سمت ایستگاه قطار کشید تا کمک بخواهد. مردی که از دیدن او شوکه شده بود با یک پلاستیک او را پوشاند. او هم از درد مرد.
طبق این افسانه سه روز پس از شنیدن یا خواندن این افسانه روح این زن ظاهر شده و به سمتتان میخزد.
یک افسانه ترسناک ژاپنی، چند سال پس از جنگ جهانی دوم یک پلیس زن ژاپنی توسط یک نظامی آمریکایی در هوکایدو مورد ت*جاوز و ضرب و شتم قرار گرفت. آن زن در آن روز از یک پل پرید، به یک قطار برخورد کرد و بدن اش از کمر به دونیم تقسیم شد. ازآنجاییکه هوا بهشدت سرد بود بدن اش خونریزی نکرد. بنابراین خودش را به سمت ایستگاه قطار کشید تا کمک بخواهد. مردی که از دیدن او شوکه شده بود با یک پلاستیک او را پوشاند. او هم از درد مرد.
طبق این افسانه سه روز پس از شنیدن یا خواندن این افسانه روح این زن ظاهر شده و به سمتتان میخزد.
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.