- ارسالیها
- 6,189
- پسندها
- 17,401
- امتیازها
- 78,373
- مدالها
- 7
- سن
- 21
- نویسنده موضوع
- #1
باد در بوتهزار و آوای پرنده آن بالا در بالاترین آبی لطیف کشتی ابری آرام و مغرور... میراند. من رؤیای زنی زرین مو میبینم، من رؤیای جوانیام را میبینم، آیا بلند آسمانِ آبی و بیکران گهوارهی اشتیاق من است؟ آنجا که آرام میگرفتم و گرمِ خوشی با زمزمهای آرام چون کودکی که در آغوش مادرش.
من گوزن، تو آهو
تو پرنده، من درخت،
تو خورشید، من برف،
تو روز، من دریا.
از دهان خفته ام شب...
تو پرنده، من درخت،
تو خورشید، من برف،
تو روز، من دریا.
از دهان خفته ام شب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.