کوچک ترین خاطرم فککنم مال ۳_۴ سالگیمه نمی دونم!,
مامان بابام داشتم نماز می خوندن منم ی چادر کوچیک نمازی ب زور واسم خریده بودن! سرم کردم و اومدم ب عنوان جانماز پا دری دم خونه رو اوردم ک اندازم باشه و ادا نماز خوندنو در اوردم!
عکساشم اون دفعه یهویی پیدا کردم-_-