پنج ساله رفیقیم هر،سالش سوپرایزش کردم شب تولدش یعنی روز قبل تولدش
یه روز با بادکنک و کیک و بمد و بساط رفتم خونشون اونم نصف شب
یا تو مدرسه یا تو باشگاه میرفتم
کلا غیر قابل پیش بینیم همیشه
فقط پارسال شک کزده بود که منم طی یه عملیات یهویی با بقیه دوستام هماهنگ کردم که عکس ی دست که بستریه واسش،بفرستن بگن تو راه داشته میرفته شیراز تصادف کردهحالا بقیه رفیقام با بدبختی متقاعدش کردن که نره بیمارستان شیراز