بزارید یک کلام بگم و و سلام:
{هیچی!}
البته خوشبختانه امسال یه کارهای مفیدی هم کردیم، یه سری عروسی داشتیم که کلا دخترانی فامیل امسال رفتن خونهی بخت، حتی"خواهر خود بنده" و یه چیزی هم به هیچ کاری نکردنم اضافه شده بود و اونم رمان نوشتن بود @_@
خب حالا ترتیب کار های من در فصل تابستان: انجمن، اینستا، تلگرام، رمان، پارت، خواب، انجمن، رمان، پارت و شنیدن صدای مامانم: کور نشدی از بس اون گوشی زهرماری دستته؟؟ پاشو ظرف ها رو بشور :/
و این بود سرگذشت تابستان ما و باز هم آمد...بوی مطلوب و صد البته گند مدرسه