پاییز، مهرت که رفت بی رحم تر شده ای.
خبری از اشک های نم ناکت نیست،
هر چه هست فغان های بی تاب توست که این گونه شاخه های درختان از دلهره به خود می پیچند.
بیچاره برگ هایی که از ضجه های تو، غرق در باران چشم هایت، بی جان در بستر زمین آرام گرفته اند.
دلمان برای چشم های آبی آسمان تنگ شده، چرا که از وقتی مهرت رفته پر از سیاهی اشک های تو شده اند.
تو که این گونه بی قراره مهرت هستی چگونه رفتنش را تماشا کردی؟!
تو که طاقت دوری مهرت را نداری و مدام به صورت آسمان چنگ میزنی چه می شد اگر مانع رفتن مهرت می شدی؟
#آتوسارازانی
#پاییز
#مهر