متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متون و دلنوشته‌ها |..:برآی بهترینم:..|

  • نویسنده موضوع ASaLi_Nh8ay
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 60
  • بازدیدها 1,176
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #51
دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست
مرا شاد میکند و لبخند را به دنیایم هدیه میکند
حتی این روزها گاهی پرواز میکنم
من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز در این دنیا دوست دارم …​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #52
نمی‌دانم تو را به خورشید تشبیه کنم یا دریا
فقط می دانم همیشه باید
مثل خورشید بر خانه بتابی تا به تو گرم شود و همیشه باید مثل دریا زلال باشی
تا خانه با وجودت آرامش بگیرد​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #53
عشق چیزی است که من هر روز در لبخند تو می بینم
عشق چیزی است که با هر لمس تو احساس می کنم
عشق چیزی است که در هر کلمه ای که می گویی می شنوم
عشق چیزی است که ما هر روز در آن زندگی می کنیم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #54
توصیف تغییری که در من دادی آسان نیست. اگر امروز زنده‌ام، پیش از آن مرده بودم. اما آزاری نمی‌دیدم از مردگی. به روال معمول ادامه می‌دادم، مثل یک قطعه سنگ.
این نبود که مرا فقط کمی تکان داده باشی، یا واداشته باشی تا چشم کوچک تارم را به دیدن آسمان روشن کنم. نه، این نبود.
من ماری خفته بودم. با سیماچه سنگی سیاهی میان صخره‌های سیاه، در شکاف سپید زمستان، بی هیچ لذتی، همچون دیگر همسایگانم، در میان میلیون‌ها گونه صیقل خورده که هر لحظه می‌سوخت و آب می‌شد.
گونه‌های من از سنگ سیاه بود، فرشتگانی که اشک می‌ریختند بر سرشت‌های سختبدل به اشک شدند. اما مرا قانع نکردند... یخ زد آن اشک‌ها. سر هر مرده‌ای کلاهی از یخ داشت و من همچنان خواب بودم، چون انگشت خمیده‌ای.
در ابتدا هوایی بودم رقیق، یا قطراتی حبس...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #55
دیروز هوای دلم بارانی بود.
عجب هوای دل‌انگیز و عاشقانه‌ای بود.
عجب باران پاکی.
شدتش به حدی بود که همه غم‌های دلم را شست و همه ناامیدی‌هایم را به امید مبدل کرد؛ و آنقدر زلال بود که می‌شد در انتهای آن عکس تو را دید.
دیروز هوای دلم گرفته بود.
برق عشق در آسمانش غوغایی به پا کرده بود که مپرس، شوری که مپرس، شعفی که مپرس.
آسمان دلم رنگ خاکستری انتظار داشت.
آسمان خاکستری آن بوی آرام نم باران داشت.
آسمان دیروز در دلم عاشق شده بود.
هرچه نگاهش می‌کردم عشق از درونش می‌جوشید و می‌خروشید و با حسی تازه جاری بود.
نمی‌توانستم لحظه‌ای چشم برهم گذارم. چون مانند ابر‌های گذرای بهاری به سرعت وارد حریمش می‌شدی بی آنکه از احدی اجازه بخواهی.
پلک‌هایم سنگین و سنگین‌تر می‌شد و در آخر دریچه چشمانم به روی...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #56
از کجا بی‌آغازم؟
برای گفتن داستانی که نهایت عظمت عشق را جلوه‌گر کند.
داستانی شیرین از عشق که عمرش از دریا‌ها نیز بیشتر است.
حقیقتی ساده درباره عشقی که تو به من ارزانی داشته‌ای.

از کجا بی‌آغازم؟
از اولین سلامت! که معنای جدیدی به جهان تهی‌ام بخشید.
که در آن هیچ شعف دیگری نبود.
تو به زندگی من قدم نهادی و آن را، چون شهد شیرین کردی؛ و به یک باره قلب مرا پر کردی ...
از چیز‌هایی خاص!
با آواز فرشته‌ها، با تصاویری حاصل از اشتیاق و علاقه زیاد
که روح مرا با انبوهی از عشق پر کرد.

برای همین هر کجا که باشم تنها نخواهم ماند.
به راستی؛ با وجود همراهی تو چه کسی تنها خواهد ماند؟!
و هر زمان در جستجوی دستانت باشم آن‌ها در کنار من هستند.

چه مدت ممکن است این عشق دوام یابد؟
آیا می‌توان آن را چونان...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #57
تنها تویی در آسمان قلبم، که مثل ستاره میدرخشی در شبهای تیره و تارم

که هر سحرگاه مثل خورشید طلوع میکنی در دل قلب عاشقم. با طلوع تو ای خورشید من ، غمی دیگر در دلم نیست

احساس آرامش میکنم وقتی که تو نورانی کرده ای سرزمین قلبم را، تنها تویی در آسمان قلبم

که مثل پرنده ای پرواز میکنی در قلبم، اوج میگیری در آسمان آبی احساسم و مرا به بالاترین نقطه ی عشق میرسانی

تنها تویی در آسمان قلبم، تویی که مثل باران میباری بر کویر تشنه ی قلب عاشقم و

عاشقتر میکنی مرا با طراوت قطره های مهربانت

تنها تویی در سرزمین احساسم، تویی که هر لحظه قدم برمیداری بر خاک دلم

از جنس عشق میشود خاک این سرزمینی که روزگاری بود هیچ رهگذری از آن عبور نمیکرد

آری روزگاری بود که هیچ ستاره ای در آسمان قلبم نمیدرخشید. هیچ...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #58
گاهی سکوت می اموزد…..
بودن همیشه در فریاد نیست..
اسطوره شدن یعنی….
در عین رفتن بمانی….
یعنی باشی یا نباشی….
دوستت داشته باشند…
و دلتنگت شوند…!!​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #59
آسمان را مرخص میکنم,

دیگر به هوا هم نیازی ندارم ,

تو خودت را مثل آسمان , مثل هوا , مثل نور

پهن کرده ای روی همه لحظه هایم ,

بعدازتو هیچ دلی دلم را نمی لرزاند ..

دلت قرص​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #60
دوست داشتن به تعــــداد دفعات گفـــــتن نیست
حسی است که باید بــــــی کلام هم لمــــــس شود​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا