زنگ انشاء : تابستان ༄۹۸خود را چگونه گذرانده اید ؟!؟!؟!؟!؟

[EUROS]

من شنبه و پهارشنبه میرفتم کلاس زبان
یکشنبه سه شنبه پنجشنبه میرفتم کلاس کاراته
دوشنبه و سه شنبه و چهارشنبه باز کلاس فیزیک شیمی و ریاضی میرفتم
هرروز از نه شروع میکردم به درس خوندن تا تایم کلاسام
بعضی وقتا نقاشیم کشیدم
تو وقتا باقی مونده هم میومدم انجمن
مسافرتم نرفتیم
فقط یه بار ب بچه های باشگاه رفتیم قلعه ی بابک

 

[عقاید یک دلقک]

بهنام خدا
موضوع انشا:تابستان خود را چگونع گذراندید
اقا اجازع شما فوضولی کع هی هر سال میپرسید تابستون خود را چگونه گزراندید
چی؟؟ زر زیادی نزنم و انشامو بخونم
بعله چشم
ما راستش کار خاصی نکردیم در تابستانمان نع به ویلای لاچکریمان در کنار دریای شما رفتیم
راستش اقا ویلا نداشتیم کع بریم
ما از دار دنیا یک گوشی داشتیم کع با ان هم در اینستا هی دایرکت مسیج میدادیم بدختر ها کع عاقبت فهمیدیم پسرن و انها تمام مدت گول خوردیم
بعد رفتیم سواحل هاوایی کع نع سواحل تلگرام انجا هم کسی محل خر بما نداد
چون هر کدامشان یک لشکر داداش و ابجی داشتند و هف هشتا رل داشتند
ماهم گفتیم روش کارمان را عوض کنیم
رفتیم دور دور داخل خیابون
با ابول و حصین افغانی و میلاد درشتع
کع از غذا در خیابان هم بما محل ندادند
بعدش هم کع...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Aina_Z7]

به نام خدا
گوشی.

 

[nana :)]

خواب ---> استرس
بیداری---> استرس
کلاس---> استرس
خونه---> استرس
حموم---> استرس

 

[hadi]

صبحش رو کلاس بودم بقیش رویا خوابیدم یا انلاین بودم

من به خدا یه پست بیشتر نزاشتم هی ده دیقه یه بار ذوق میکنی خخخ

 

[-Sni∆]

به نام خدا
زنده ماندیم!​

 

[`Nastaran]

مسافرت
مدرسه درس
شهریورم که درس انجمن فیلم انجمن فیلم درس درس فیلم فیلم فیلم خواب:|

 

[amrouje]

به نام خدا
فقط تست زدم ​

 

[#Jeiran#]

به نام خالق تابستان
اهم اهم
از اول تابستان ما به همراه مادرمان به شهرستان بوشهر رفتیم و در آنجا من به دکان دایی کوچیکم رفتم و مثل خر البته بلا نسبت خر جان کندم و به خانه داییم میاآمدم و بعد مس خرس می خوابیدم البته که نهار هم می لومباندم ا ببخشبد میخورد...
خلاصه نگم براتون من یک ماه اول ساعت ۹ تا ۳ می رفتم مدرسه مامانم بعدم می رفتم خونه پنج شنبه جمعه آزاد تو انجمن بودم بعد مجردی یه سر بوشهر رفتم بعد سه هفته خبر مرگش ایشالله خراب بشه (مدرسه) رفتم مدرسه بعد دوباره رفتم بوشهر بعدم برگشتم هفته آخر را در جوار خانواده خر حمالی کردم اینم از تابستان... من
(جای خالی را پر کنید البته برای خودتون)

 

[moradi-mahsa]

خوابیدن بیدار شدن غذا خوردن گوشی باز از اول همیناتکرار میشد