عاشقانه‌ها عاشقانه‌های خجسته ناطق

[ASaLi_Nh8ay]

دچارم به چشم زلیخائیت
شدم عاشق شورو شیدائیت

زلیخاتری از همه دلبران
چگونه کنم وصف زیبائیت

غزل بارد از کنج لب های تو
بخوان با لبان شکرخوائیت

نکش بی گنه یوسفت را عزیز
که می سوزد از سوز تنهائیت

به وجد آورم با غزل های ناب
و با شور و حال تماشائیت​

 

[ASaLi_Nh8ay]

آشنا دل چو بر آن قبله ابرو کردیم
روی برتافته ازخلق و بدان سو کردیم

جز رخش قبله نما دیده مشتاق ندید
هرچه درکعبه و بتخانه تکاپو کردیم

یار درخانه دل بود و زِ آسیمه سری
همه جادرطلبش یاحق و یاهو کردیم

رونق دلبری از ناز نگاهش چو شکست
دین ودل برخیِ آن غمزه جادو کردیم

نبرَد عشرت عالم غم عشق از دل ما
طفل عشقیم و به شهد غم خود خو
کردیم

نوبهار آمد و گل از گل طبعم بشکفت
تاکه وصف خط وخال و رخ دلجوکردیم

شده خوشبو چو گل یاس، مشام دل وجان
دوش چون یادی از آن زلف سمن بو کردیم

از که جوییم نشان دل شیدا (ناطق) ؟
که گُمَش درخم آن کوچه ابرو کردیم​

 

[ASaLi_Nh8ay]

روزی به رسم روزگاران جوانی
رفتم کنار آینه با شادمانی
آه از دلم برخاست چون آیینه من
می خواند پیرم با زبان بی زبانی

گفتم به سنگت بشکنم قلبم شکستی
بستی به روی من در امید بستی
چندی مرا شاداب و زیبا می نمودی
پیرم چرا خوانی اگر زیبا پرستی ؟

با من بگو رخساره ام پر چین چرا شد
آن طره های دلربا اینک کجا شد ؟
پشت مرا دیگر فلک بهر چه خم کرد
آن قامت موزون چرا یکباره تا شد ؟​

 

[ASaLi_Nh8ay]

گفتا مخور اندوه ای نیکو شمایل
چون از شمار عمر گشتی درّ قابل
پشت تو را خم کرد بار علم و دانش
در هم شکستی تا شدی این گونه کامل

غم نیست گر دادی زکف نقد جوانی
گنجی ز علم اندوختی در زندگانی
گر روی و موی مهوش ودلجو نداری
جان تو خرّم باد و نامت جاودانی​

 

[ASaLi_Nh8ay]

قافیه راباختم
ازبس
دوستت دارم را
ردیف کردم برایت

***
سر به صحرا می زنم
شاید روی از دل ولی
هر کجا پا می گذارم
خاطراتت با من است

***
عاقل دوبار
گول کسی را نمی خورد
دیوانه ام دوباره
اگر عا‌شقت شوم​

 

[ASaLi_Nh8ay]

نبودنت
آزارم می دهد
بودنت هم
ترس نبودنت را
به جانم می اندازد
عشق است دیگر
پدر در می آورد

***
بگذار میان موهایت
پرسه بزنم
شاید گره ای
ازکارم باز شود​

 

[ASaLi_Nh8ay]

عطر تورا
حس می کنم
در کوچه باغ های
دلتنگی
گاه و بیگاه
به تو می اندیشم
مرا ببخش که
به من
فکر میکنی
می دانم
دل به دل راه داره
من در کنار تو
تو در کنار من
می دانم این محال
ممکن نمی شود

***
بر گشت
چیزی جا گذاشته بود
اما دل مرا
برد عوضی​

 

[ASaLi_Nh8ay]

همه با هم حرف می زنند
درسکوت محض
با لبان بسته
چه همهمهٔ مبهمی

***
سر رفت حوصله ام
ازاین همه نبودنت
بگذارکمی
باخیال بودنت
سرگرم شوم
ماه من
امشب خودت را
گرفته ای
باید برایت
نماز آیات بخوانم

***
گفته بودی
که به دیدار تو
خواهم آمد
زیر قولت زدی و
چشم به راهت ماندم​

 

[ASaLi_Nh8ay]

یادم نیست
امروز
چند شنبه است
بدون تو
همه روزهای من
غروب جمعه است
دلگیر وغم انگیز..!

***
شاید تو
فقط مرا
کم داشته باشی
بدون تو من هیچم
خندیدم
به گریستن کسانی که
آزادگی را فقط
گریه کردند
بس که از
دلتنگی می سرایی
عجیب دل تنگ می شود
برایت​

 

[ASaLi_Nh8ay]

فقط تو می توانی
از شعر
لبریزم کنی
زیباترین واژه هایم
نثار مقدمت

***
مرا پیدا کن
از لابلای کتابها
از میان انبوه واژه ها
از بین عاشقانه ترین غزلها
مرا پیدا کن
من گم شده ام

***
در نبودنت
کم آورده ام
نفس نه
تو را​