- ارسالیها
- 3,865
- پسندها
- 33,801
- امتیازها
- 65,673
- مدالها
- 33
- نویسنده موضوع
- مدیرکل
- #1
همه چیز مطابق آنچه که حدود دو ساعت قبل تصمیم گرفته بودند، پیش می رفت. قصد داشتند آن شب شام را همراه با مهمانشان بیرون از خانه بگذرانند. مرد خسته بود و روی تخت دراز کشید و زن برای خرید با خواهر شوهرش از خانه بیرون رفت.
همه چیز مطابق آنچه که حدود دو ساعت قبل تصمیم گرفته بودند، پیش می رفت. قصد داشتند آن شب شام را همراه با مهمانشان بیرون از خانه بگذرانند. مرد خسته بود و روی تخت دراز کشید و زن برای خرید با خواهر شوهرش از خانه بیرون رفت.
وقتی که به خانه بازگشتند، زن شوهرش را در حالی یافت که خلقش عوض شده بود و اصرار داشت برنامه شب را لغو کند. زن از اتاق بیرون آمد و کنار مهمانشان نشست، آهی کشید و چهره اش در هم فرو رفت. این تغییر خلق برای خواهر شوهر عجیب به نظر می رسید. وقتی متوجه شد برادرش...
همه چیز مطابق آنچه که حدود دو ساعت قبل تصمیم گرفته بودند، پیش می رفت. قصد داشتند آن شب شام را همراه با مهمانشان بیرون از خانه بگذرانند. مرد خسته بود و روی تخت دراز کشید و زن برای خرید با خواهر شوهرش از خانه بیرون رفت.
وقتی که به خانه بازگشتند، زن شوهرش را در حالی یافت که خلقش عوض شده بود و اصرار داشت برنامه شب را لغو کند. زن از اتاق بیرون آمد و کنار مهمانشان نشست، آهی کشید و چهره اش در هم فرو رفت. این تغییر خلق برای خواهر شوهر عجیب به نظر می رسید. وقتی متوجه شد برادرش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.