متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

اسرار روانشناسی☄

  • نویسنده موضوع LACRIMOSA
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 32
  • بازدیدها 1,250
  • کاربران تگ شده هیچ

negin javadi

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
558
پسندها
3,970
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • #31
فيلسوفی لطیفه‌ ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند

بعد از چندلحظه او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند

او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

او لبخندی زد و گفت : وقتی نمی توانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خورن در مورد مسئله ای مشابه ادامه می دهید ؟
گذشته را فراموش کنید و با آن آینده را بسازید به جای افسوس خوردن
 

negin javadi

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
558
پسندها
3,970
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • #32
تو یه کوچه ای چهار تا خیاط بود كه همیشه با هم بحث میکردند …

یک روز، اولین خیاط یه تابلو بالای مغازه اش نصب کرد.

روی تابلو نوشته بود : بهترین خیاط شهر

دومین خیاط روی تابلوی بالای سردر مغازش نوشت : بهترین خیاط کشور

سومین خیاط نوشت : بهترین خیاط دنیا

چهارمین خیاط وقتی با این واقعه مواجه شد روی یک برگه کوچک با یه خط معمولی نوشت :

بهترین خیاط این کوچه

قرار نیست دنیایمان را بزرگ کنیم که در آن گم شویم

در همان دنیایی که هستیم می شود

آدم بزرگى باشیم …​
 

negin javadi

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
558
پسندها
3,970
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • #33
شما باید کاملا در حال حضور داشته. بیدار باشید تا بتوانید از چای لذت ببرید.
تنها در هوشیاری نسبت به زمان حال است که دستان شما می توانند گرمای دلپذیر فنجان را حس کنند.
تنها در حال است که می توانید عطر چای را ببویید . طعمش را بچشید و از لطافتش لذت ببرید. وقتی عمیقا در فکر گذشته هستید و یا نگران آینده. از تجربه لذت بردن. از یک فنجان چای هیچ چیز دستگیرتان نمی شود.
چشمتان را به فنجان می دوزید و چای تلف می شود.
 
عقب
بالا