متون و دلنوشته‌ها م غصه__پ رنج

[بردیا]

به نام انکه تورا افرید
تا کانونی از خانواده تشکیل
دهی​

 

[بردیا]

مادرم همیشه میگفت دستت رو بزار روی زانوت و یا علی بگو

 

[بردیا]

پدرم رنج کشید تا من ؛منی از جنس پاکی به وجود بیایم

 

[بردیا]

مادر چه کلمه ی پیچیده ایست نمیدانی مهربان است یا زحمت کش یا غمخوار

 

[بردیا]

پدر سه حرف دارد اما هزاران درد

 

[بردیا]

مادرم همیشه میگفت مرد باید گریه کنه وگرنه بعضش سنگ میشه راه گلوشو میبنده

 

[بردیا]

پدری ک برای تو زحمت کشید تا عقده نمونه رو دلت پدر نی فرشتست

 

[بردیا]

هرکه دارد ارزوی مادری.
بسم لله
هرکه دارد پدری .
بسم لله

 

[بردیا]

ای پدر ای با دل من همنشین
ای صمیمی، ای بر انگشتر نگین
در صداقت برتر از ایینه ایی
در رفاقت با دل بی کینه ایی
بابا ی عزیزم هنوزم تو رفاقتت حساب میکنم بیا تو خوابم که خیلیییییییی دلتنگتم

 

[بردیا]

به پاس اولین بوسه ای که پدرم به رسم مهر در اولین ساعات تولد به گونه ام زد و من نفهمیدم:
و به یاد سوزنده ترین بوسه ی اخر که من به رسم وداع به صورتش زدم و او نفهمید:
یادش را گرامی میدارم​