مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[زینب میشی]

هر بار تو را دیدم ناگاه دلم لرزید

از قاب دو چشمانت بر خود دلم لرزید

 

[atash.r]

دیوانه ان چشم سیاهت شده ام
مجنون تو و م**س.ت نگاهت شده ام

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[زینب میشی]

ما از این کوی گذشتیم کم و بیش

با حوصله رفتیم بدون غم و نیش

 

[مهدیه احمدی]

شاید این مرد مرا عاشق کرد
به گمانم خوداو بود که کنارم مانده

 

[زینب میشی]

شاید این مرد مرا عاشق کرد
به گمانم خوداو بود که کنارم مانده

هر نفس یاد تو در دل دارم
بی تو هرم نفسی کم دارم

 

[مهدیه احمدی]

هر نفس یاد تو در دل دارم
بی تو هرم نفسی کم دارم

من کنار تو نفس دارمو بس
بی تو بودن پی جان گردم و بس

 

[زینب میشی]

من کنار تو نفس دارمو بس
بی تو بودن پی جان گردم و بس

سر به سر با غم و درد گشتم و گذشتم این بار
رفتم و پشت سرم پل نمانده این بار

 

[Tannaz]

من کنار تو نفس دارمو بس
بی تو بودن پی جان گردم و بس

سايه شوي دل مايي و بيا پرده گشا
سحر از طلعت خورشيد حضورت اي ماه
از حصار دل خود تا كه به دريا برسي
عاقبت مي شكند تنگ بلورت اي ماه

 

[Tannaz]

سر به سر با غم و درد گشتم و گذشتم این بار
رفتم و پشت سرم پل نمانده این بار

ريشه بيرون زده برخيز و كمي خاك بريز
ريشه خواران ز نظر مانده به دورت اي ماه

 

[زینب میشی]

سايه شوي دل مايي و بيا پرده گشا
سحر از طلعت خورشيد حضورت اي ماه
از حصار دل خود تا كه به دريا برسي
عاقبت مي شكند تنگ بلورت اي ماه

هر بار تو را دیدم شکفتم چون گل
باید که تو را دید صبح و شام