روی سایت قلبی برای اهدا | roro nei30 کاربر انجمن یک رمان

[roro nei30]

بی من بودن اسان شده برایت
ای کاش من یک مساله ساده در زندگی ات نبودم

 

[roro nei30]

بی تو نماند قراری برام
من با تو هر جا که باشم
زندگی زیباست
تمام دنیا را گشته ام
اما کنار تو
دنیای دیگریست

 

[roro nei30]

اشتیاقی به تو دارم که دلم می شکند
به هنگامی که دلت می درد این وجود بی صبر و عیان را
تو بیا تا نتوانم بکشم این تیغ را
تو بیا تا نخورم خون جگر
تو بیا تا نشوم این یار بی صبر عیان

 

[roro nei30]

ای کاش می شد
مثل باران باشم
هرگاه می آمدم
همه شاد میشدند
ولی من هنوز همانم که اگر
حرفی زنم
هرکسی محزون می شود
می خواهم بشوم
شخصی که کم می آید سراغ یار
چرا که همه گویند :
«دوری و دوستی»
ولی این دل بی خانمان
هر روز می خواهد شاد باشد
با یار
و هنوز کسی مرا دوست ندارد!

 

[roro nei30]

این بغض عاقبت خواهد شکست
روزی میان ابرها
روزی دور از هر یار
روزی که بتوان شخصی را پیدا کند
شخصی که او را دوست داشته باشد
و آن روز هرگز نمی رسد
پس این بغض روزی که هرگز می رسد
می شکند.

 

[roro nei30]

من شدم تو
لبخندت مانده بر لبم، حرف هایت مانده بر زبانم و هر روز به تو بیشتر شبیه می شوم .ولی تو،هنوز هم نمی دانی که من شیفته تو شدم.من هنوز می خواهم که تو بخندی ولی من نا امید کننده ترین آدم دنیام.

 

[roro nei30]

امروز ،همین امروز،زندگی تاریک شد.
گریه هایم بغض شد!
من شدم یکه نقش منفی
در این داستان بی ثبات زندگی
من هر کاری کنم
من همان نقش نامرد این داستانم!

 

[roro nei30]

این مردم عجیبند
هنگامی که ازشان بهتری
مسخره ات میکنند
هنگامی که ازشان
کمتری
باز هم مسخره ات می کنند

 

[roro nei30]

ماندنت به پایان رسید
قلبم به تو اهدا شد
چقدر بی معرفت بودی
رفتی و به پشت سر نگاه نکردی
حالا نم و یک جسم بی قلب و احساس
نه می توانم دیگر دوستت داشته باشم
نه می توانم جایی برای نفرتم پیدا کنم
حالا تویی و یک قسمت از وجودم
و این پایان یک جسم بی روح است
****پایان****

 

[فرزانه رجبی]