روی سایت خنده ای از بهر او|roro nei30 کاربر انجمن یک رمان

[roro nei30]

به اسم او

نام دلنوشته:خنده ای از بهر او
نویسنده:roro nei30
مقدمه
خنده ای بر روی تلخ ها می نشیند بر لبم
خنده ای زندگی بخش و رویایی که
می تواند دلم را آرام کند از زندگی
خنده ای از بهر او​

 

[roro nei30]

به همان سیب قسم
که اگر حوا بودی
به هوایت نوش جانش می کردم
حتی به ارزش زمینی شدنم​

 

[roro nei30]

روزی می شود که گریه خواهی کرد
برای تنهایی
برای او
برای خندیدن های از دست رفته
پس چرا حالا خنده به لب نمی اوریم؟
وقتی یک نفر کل دنیایت شود
آماده از دست دادن دنیایت باش
پس حالا بخند
بگذار عزایت تنها برای او باشد
نه برای رفتنش و نخندیدن هایی
که می توانست باشد​

 

[roro nei30]

عجب تلخ است
من به بوی گل های آشنایی دل بسته ام
تو به بوی حوای آدمی دیگر
هر دو داغداریم
ولی این کجا و آن کجا؟​

 

[roro nei30]

بیایید باور کنیم
زندگی ما
آنقدر زیبا هست
که جایشان در زیر جلد این کتاب ها نیستند
زندگی ما ارزشش از این نوشته ها بیشتر است
زندگیمان همان قدر کافی است که در آغوشش بمانیم.
در آغوش مسبب آرامشمان.

 

[roro nei30]

دل من باز پیامی دارد
ابتدا یک سلامی دارد
حال من باز نوایی دارد
هر دو می گویند یک صدا
جان جانان
جان من
عاقبت قلب من لرزیده
عاقبت حال من رمیده
حال که اینگونه شدم
تو کجایی که زلیخای این عصر را بینی؟

 

[roro nei30]

زیبا رویان چه بسیار اند ای دل
تو هم طماعی نه؟
از بین بنی آدم ز چه پرواز کردی سوی
یوسف صفتی؟

 

[roro nei30]

خندیدنش
خندیدن یک مرد نبود
خندیدنش خندیدنی بود که جان می برد
دل می برد
آخر نفهمیدم تو دلبری یا جان بری؟

 

[roro nei30]

دلم پروازی می خواهد
بهر خندیدن
بهر دوری از نگاهی غیر دریا
بهر فریاد دل من
بهر دوری از عشق
بهر دوری از کسی که دیدنش رویا ست
بهر تنبیه دلم
یک کلام خلاصه می کنم
بهر دوری از تو

 

[roro nei30]

درد این است که همه نام تو را شاد گذارند
لیک تو دختر محزون یک محبس باشی
دلم پری می‌خواهد
بهر پریدنی
تا پرواز کنم
برهم از این زندان تن
در آسمان کور سوی امیدی ست که مرا می خواند