...اوست؟
این لالایی سکرآوری که مرا این طور مرا به خواب فرو برد، نفس او بود؟
زانوی او بود که گذاشت سرم را بر آن بگذارم؟
باور نمیکنم. آخر این خوشبختی خیلی بزرگ است؛ این یک رویاست!
در فراسوهای عشق، تو را دوست میدارم
در فراسوهای پرده و رنگ
در فراسوهای پیکرهایمان...
#احمد_شاملو
مثل خون در رگ های من