کاربرد هشتگ میا

  1. پ

    در حال تایپ رمان داستان من | پاییز پنهان کاربر انجمن یک رمان

    آتاش با حالت مرموزی گفت: - من این‌ چیزها را خیلی کم‌ می‌خورم با یه چیز دیگر بیشتر سیر می‌شوم. میا کنجکاوی گفت: - منظورت چی است؟برای من مرموز بازی در نیار ها من با این کارها خر نمی‌شوم. - به موقعش همه چیز را می‌فهمی فعلاً کنجکاوی ممنوع دختر حرف گوش کن. غذایت را کمی دیگر می‌آورند لجبازی نمی‌کنی‌‌...
  2. پ

    در حال تایپ رمان داستان من | پاییز پنهان کاربر انجمن یک رمان

    ...خیلی چیزها از دسترس او خارج شده است و نمی‌تواند همه‌چیز را کنترل کند. ................................................................ #میا امروز تقریبا فقط خوابیدم. صبح که بیدار شدم بعد از آن‌که آن زن از اتاقم بیرون رفت حتی صبحانه هم نخوردم و تا همین حالا که آسمان تاریک شده بود...
  3. پ

    در حال تایپ رمان داستان من | پاییز پنهان کاربر انجمن یک رمان

    ...- تو فکر می‌کنی همه چیز آن‌قدر ساده است؟به خودت بیا صد سال گذشته است و مردم همه چیز‌ را فراموش کرده‌اند - مقصری وجود ندارد یا حداقل در میان مردم نیست. فعلا موضوع مهم‌تر از آن آرام کردن خانواده‌ی دختر گمشده است. ....................‌‌‌.‌.‌‌........................................ -...
  4. پ

    در حال تایپ رمان داستان من | پاییز پنهان کاربر انجمن یک رمان

    #حال #میا - آخ سرم‌‌ چرا آن‌قدر درد می‌‌کند. - خوبی؟ با صدایی‌ که هم آشنا بود و هم ناآشنا تصمیم گرفتم چشمان سنگینم را باز کنم و صاحب صدا را شناسایی کنم. - تو دیگر کی هستی؟ جوابم‌ را نداد فقط با نگاهی پر نفرت یا شاید هم عاشقانه نگاهم کرد به هرحال من در کل عمرم هیچ‌وقت هیچ نوع نگاهی را تشخیص...
  5. پ

    در حال تایپ رمان داستان من | پاییز پنهان کاربر انجمن یک رمان

    ...و یا برعکس؟ چطور یک انسان با موجود بسیار برتر از ماهیت خودش کنار می‌آمد؟ مراسم شروع شده‌ بود و مردی مسئول برگزاری رسومات و خواندن سوگند‌نامه میان زوجین قدرتمند بود. زوجین قدرتمند یعنی در میان هر گونه از ماوراءالطبیعه خاندان پادشاه باید مراسم‌ها و سوگند‌های ازدواج خود را با حضور آن‌ مرد...
  6. پ

    در حال تایپ رمان داستان من | پاییز پنهان کاربر انجمن یک رمان

    ...جفت‌های خون آشام‌ می‌توانستند از تنش ها و انرژی‌های فکری هم‌ آگاه باشند و می‌توانستند ذهن هم را بخوانند چرا‌‌که در میان جفت‌های خون آشام علاقه و راست‌گویی و پاکی خیلی مهم بود. و‌ آتاش هم کاملا می‌توانست بفهمد که ملکه‌‌اش چه نوع فکرهایی در مغز انسانی‌‌ و کوچکش است و می‌دانست که بعد از آن کاری...
  7. پ

    در حال تایپ رمان داستان من | پاییز پنهان کاربر انجمن یک رمان

    ...باید یکی از باشکوه‌ترین‌ها می‌بود. همین‌طور هم بود. نگاه همه را به خود خیره می‌کرد و همه زن‌های قبیله آرزو داشتند جای آن ملکه خوش‌شانس باشند. اما میا نه در دل میا جنگ بود جنگ میان قلب و ذهنش. میا داشت برای جشن عروسی خود در میان هزاران از غریبه هم غریبه‌تر آماده می‌شد و با مردی که یک درصد او...
  8. پ

    در حال تایپ رمان داستان من | پاییز پنهان کاربر انجمن یک رمان

    ...را به عنوان جفت یک آلفای خون آشام انتخاب کرده‌اند در حالی‌که نبرد خونین و خشم آن‌ها از انسان‌ها تنها چند قرن بود که از بین رفته‌ بود و هنوز هم میان آن‌ها نفرتی کهن وجود داشت. همه چیز به طرز شگفت‌انگیزی درست و در جای خود قرار داشت و من... «همان برگزیده بودم.»...
  9. پ

    در حال تایپ رمان داستان من | پاییز پنهان کاربر انجمن یک رمان

    - تو جادوگر احمق چی در اون‌ مغزت می‌گذرد‌؟فکر‌ کردی من نیاز به کمک‌ توی پست برای‌ پیدا‌ کردن‌ جفتم‌ دارم؟ - نه آلفا اتاش اشتباه برداشت کردین‌ این قصد را نداشتم‌ که بگویم‌ شما ناتوان‌اید اما جفت شما در خطر است. حتی از یک کیلومتری هم می‌توانستی خشم نگاه اتاش را ببینی آن زن یا زیادی گستاخ و یا...
  10. پ

    در حال تایپ رمان داستان من | پاییز پنهان کاربر انجمن یک رمان

    - نمی‌خواهم با جهالتم باعث درگیری قبیله با آن خ**یا*نت کارها بشم اما فکر می‌کنم لازم باشد اقدامات لازم را انجام دهیم. - امنیت قبیله را دو برابر کن و فعلا ورود هر کسی را به جز رده بالاهای قبیله به قبیله ممنوع کن. - بله الفام .............................................. پیشگویی داشت...
  11. پ

    در حال تایپ رمان داستان من | پاییز پنهان کاربر انجمن یک رمان

    ...داده شده‌است سخت است اما...این داستان من است . من این‌ را برای کسانی می‌نویسم که به سرنوشت من دچار شده‌اند. از طرف ملکه میا همسر آلفای بزرگ آتاش ........................................... نه دیگر نمی‌توانم دیگر تحمل ندارم چرا باز هم باید این کابوس را ببینم...
عقب
بالا