رفتم خونه خاله دلم واشه ، خاله خسبید دلم پوسیدشب دراز است و قلندر بیدار
دختر تنبل، مادر کدبانو را دوست دارهدانا داند و پرسد نادان نداند و نپرسد
هر چه میخواهد دل تنگت بگوهرچی عوض داره گله نداره
تابستون پدر یتیمونهو آن کس که نکو گفت هم او خود نيکوست
رسيده بود بلايي ولي به خير گذشتهرکه بامش بیش برفش بیشتر