کد رمان: 5768
ناظر: @Hope
به نام خدا
خلاصه:
زمانی که ما، غرق زندگی سخت و نفسگیرمان هستیم.
هستند کسانی که دغدغهشان، نگهداشتن زمین برای فرزندان ماست. کسانی در سایه عبور میکنند و کسی آنها را نمیبیند. کسی برایشان به احترام نمیایستد. سُلدا روایت عاشقانیست که پایان عاشقانهای ندارند اما...
یاخیرالحافظین
کد رمان: 5669
ناظر رمان: @Abra_.
در حال بررسی تگ...
خلاصه:
سالها پیش حنانه برای تحصیل در رشته موردعلاقهاش مقابل خانوادهاش میایستد و عاقبت با هزار شرط راهی تهران میشود. شرط اول، زندگی زیر سایه ننه طیبه در اتاقک سه در چهار گوشه حیاط است. حیاطی که پر از خاطره میشود،...
ناظر: @Ellery
کد رمان: 5580
در حال بررسی تگ...
خلاصه:
طلاق! واقعهٔ عجیبی است. خیلی عجیب! میدانی در جامعهٔ ما به زنی که طلاق گرفته چه میگویند؟ میگویند مطلقه. بعد میگذارندش یک جا جلوی چشم و هی میروند و میآیند و هر بار یک حرفی بارش میکنند. آنقدر که صبر آدم تمام میشود. آنقدر که آدم...
کد رمان: 5398
ناظر: @Ellery
خلاصه:
پدیده دختر جوانی است که به تازگی به ایران بازگشته و درحالیکه تمام تلاشش را میکند تا در مدت زمان کوتاهی که اقامت دارد گذشتهاش را شخم نزند و به اتفاقات بدی که باعث شد زندگیاش به کلی تغییر کند فکر نکند؛ با قرار گرفتن دوباره مقابل بردیا خاطرات گذشته به صورتش...
کد داستان: 410
ناظر: @NADIYA._.pd
به نام خدایی که داننده رازهاست!
داستان کوتاه کفش قرمز پاشنه بلند
نویسنده: آرميتا
ژانر: #عاشقانه #اجتماعي
خلاصه: دهان مردم همیشه باز است، هرکاری کنید باز هم مردم حرف میزنند. میتوانید جلوی دهانشان را بگیرید؟ میتوانید دوتا پنبه توی گوشهایتان بگذارید تا...
نام رمان: همهچیز زیر سر من است
نویسنده: حدیثه شهبازی
ژانر: #عاشقانه #درام #اجتماعی
تگ: برگزیده
خلاصه:
گاهاً اتفاقاتی که از گذشته به ارث میمانند، رویای شیرین آدمی را به تاراج میکشانند اما...هیچچیز ناممکن نیست!
بانو دختر شادابی است که در مسیر جوانی خود عاشق میشود، درحالی که به عشق اعتقادی...
به نام خداوند جان.
کد: ۴۰۱۰
ناظر: @IndRa_wS
خلاصه: در میان نامردی روزگار زندگی کردن را، میبایست آموخت و حضور شخص سوم را نباید پذیرفت و گاه باید، رفت. ناهید زنیست که حضور شخص سوم را میان رابطهی خود نپذیرفته و رفتن را انتخاب کرده است. پس از رفتن او، ریسمان آههای کشیدهاش از هم گسیخته میشود و...
نام دلنوشته: پاییز ابدی
نویسنده: زهرا صالحی (تابان)
تگ: منتخب
ویراستار: werwolf
مقدمه:
پاییزِ من
از وقتی تو رفتی شروع شد؛
از همان وقتی که رفتی و برگها
پا به پایِ دنیا، روی سرم آوار شدند.
برگرد!
برگرد تا با هم
در دنیای وارونهام،
عاشقی کنیم!