یه عمر دعا میکردم آقا رو ببینم....
یه شب خواب دیدم
انگار دعاهام مستجاب شده
مردی در خانه رو میزد ...
از پشت پنجره نگاه کردم...
آره مولا صاحب زمان بود...
سریع رفتم تابلوها و عکس های ناجور رو برداشتم....
وسایل ناجور رو جمع کردم...
ای وای سی دی های ناجور مونده سریع شکستمشون و ریختم دور...
دستگاه...