- ارسالیها
- 6,189
- پسندها
- 17,401
- امتیازها
- 78,373
- مدالها
- 7
- نویسنده موضوع
- #1
بانوگیتی رسائی
بوسه ای بخش ،بده جان که ندارم نفسی
مرگ بنشسته کنارم ،چو به دادم نرسی
از دل تنگ شنو ،ناله ی جانسوز مرا
که جز این هق هق خاموش ،ندارم جرسی
آفتاب نگهت سوخت ،تمنای مرا
گلبن خواهش من دیده و میلش هرسی
عمر من گر چه همه رفت به شیدایی ،لیک
تا بدین مرتبه ام ،عشق نبودست به کسی
چشم برگیر، از این حالت ناموزونم
تا ندانی که چها کرده ،امید عبثی
خواستم در غم تو جامه کنم چاک، نشد
درد خندید دوا خواهی ؟!عجب بوالهوسی
دامنت را که گرفتم به گدائی نیاز
گفت از گل چه برآید ،به تمنای خسی
گم شدم سخت در این ورطه ی ناکامی ،آه
آنچنانی که مرا نیست دگر ،دسترسی
رو که تعویض کنی ،نام به غم سودهٔ خود
صوفیا نه ،که بود نام تو مرغ قفسی.
بوسه ای بخش ،بده جان که ندارم نفسی
مرگ بنشسته کنارم ،چو به دادم نرسی
از دل تنگ شنو ،ناله ی جانسوز مرا
که جز این هق هق خاموش ،ندارم جرسی
آفتاب نگهت سوخت ،تمنای مرا
گلبن خواهش من دیده و میلش هرسی
عمر من گر چه همه رفت به شیدایی ،لیک
تا بدین مرتبه ام ،عشق نبودست به کسی
چشم برگیر، از این حالت ناموزونم
تا ندانی که چها کرده ،امید عبثی
خواستم در غم تو جامه کنم چاک، نشد
درد خندید دوا خواهی ؟!عجب بوالهوسی
دامنت را که گرفتم به گدائی نیاز
گفت از گل چه برآید ،به تمنای خسی
گم شدم سخت در این ورطه ی ناکامی ،آه
آنچنانی که مرا نیست دگر ،دسترسی
رو که تعویض کنی ،نام به غم سودهٔ خود
صوفیا نه ،که بود نام تو مرغ قفسی.