- ارسالیها
- 1,073
- پسندها
- 7,988
- امتیازها
- 23,703
- مدالها
- 27
- سن
- 25
- نویسنده موضوع
- #11
آه چه شام تیرهای از چه سحر نمیشود
دیو سیاه شب چرا جای دگر نمیشود
سقف سیاه آسمان سوده شده ست از اختران
ماه چه ماه آهنی اینکه قمر نمیشود
وای ز دشت ارغوان ریخته خون هر جوان
چشم یکی به ماتم اینهمه تر نمیشود
مادر داغدار من طعنه تهنیت شنو
بهر تو طعن و تسلیت گرچه پسر نمیشود
کودک بینوای من گریه مکن برای من
گر چه کسی به جای من بر تو پدر نمیشود
باغ ز گل تهی شده بلبل زار را بگو
از چه ز بانک زاغها گوش تو کر نمیشود
ای تو بهار و باغ من چشم من و چراغ من
بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمیشود
دیو سیاه شب چرا جای دگر نمیشود
سقف سیاه آسمان سوده شده ست از اختران
ماه چه ماه آهنی اینکه قمر نمیشود
وای ز دشت ارغوان ریخته خون هر جوان
چشم یکی به ماتم اینهمه تر نمیشود
مادر داغدار من طعنه تهنیت شنو
بهر تو طعن و تسلیت گرچه پسر نمیشود
کودک بینوای من گریه مکن برای من
گر چه کسی به جای من بر تو پدر نمیشود
باغ ز گل تهی شده بلبل زار را بگو
از چه ز بانک زاغها گوش تو کر نمیشود
ای تو بهار و باغ من چشم من و چراغ من
بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمیشود